|
توصيه روز |
|
|
:: بازار کامپيوتر :: |
|
|
:: نکته آموزشی :: |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
موافقت هووها باازدواج سوم شوهر |
| | |
| این مرد ثروتمند با خریدن یک خانه سه طبقه تصمیم گرفت هووها در کنار هم زندگی کنند. | ررضایت دو هوو برای آنکه همسرشان زن دیگری اختیار کند، آنقدر عجیب بود که همه را شگفتزده کرد.
این مرد ثروتمند با خریدن یک خانه سه طبقه تصمیم گرفت هووها در کنار هم زندگی کنند.
مرد میانسال وقتی وارد دفترخانه شد همه فکر کردند آمده تا قرار عقدی برای پسر یا دخترش تعیین کند اما او شناسنامه خودش را روی میز گذاشت و موجب تعجب اسداللهی ـ سردفتر ازدواج ـ شد. او با لبخند گفت: میخواهم با دخترخالهام ازدواج کنم.
سردفتر ازدواج گفت: ولی رضایت دو همسرتان لازم است.
مرد دفترخانه را ترک کرد و روز عقد که فرا رسید سه زن وارد دفترخانه شدند. دو زن میگفتند: سالها پیش با این مرد ازدواج کردیم. در این سالها در کنار او احساس رضایت داریم. او مردی است که همیشه همه امکانات را برای ما فراهم کرده است و هیچوقت بدون عدالت و بیتوجه از کنار مسائل نگذشته است.
مرد در حالی که سرش را زیر انداخته بود، گفت: همسران من میدانند که من دوست دارم همیشه به دیگران کمک کنم. دخترخاله من برایم فردی مهم و باارزش است. کودکیهای ما در کنار هم گذشته و همیشه دوست داشتهام که در زندگی خوشبخت باشد. چند سال پیش او همسرش را در یک سانحه از دست داد و اکنون با چند بچه کوچک زندگی میکند. هدف من از این ازدواج آن است که او کمتر احساس ناراحتی کرده و با امکاناتی که میتوانم در اختیارش قرار دهم، فرزندانش را به راحتی بزرگ کند. میدانم که با این ازدواج راحتتر میتوانم به او کمک کنم و او نیز شرایط بهتری را خواهد داشت.
به این ترتیب صیغه عقد با 114 عدد سکه خوانده شد. هووها همدیگر را در آغوش کشیده بودند و تبریک میگفتند. سپس مرد گفت: برای اینکه بتوانم به هر سه همسرم یکسان توجه و خدمت کنم و برای آنکه بتوانم فرزندانم را در کنار خودم داشته باشم یک خانه سه طبقه با امکانات یکسان خریدهام و میخواهم در یک زمان هر سه همسرم را به این آپارتمان جدید ببرم. | | | | | | |
|
|
تحليل |
|
|
:: اقتصادی :: |
|
|
:: فناوری اطلاعات :: |
|
|
:: روی خط جوانی :: |
|
|
:: ورزش :: |
|
|
:: فرهنگ و هنر :: |
|
|
:: حوادث :: |
|
|
|
|
|
|
|
|
|