جمعه 10 فروردين 1403

 
 
     
 
     
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
آگهي درهموطن 
اخبار در موبايل 
آرشيو روزنامه 
تماس با ما 
توصيه روز
:: بازار کامپيوتر ::
معرفی تبلت چهار هسته‌يی شرکت ASUS‎
:: نکته آموزشی ::
چگونه گوشی اورجینال را از تقلبی تشخیص دهیم؟

اخبار داخلی فرهنگ و هنر همه ما یک روز خود را «اسکارلت اوهارا» فرض کرده ایم

 
 

يكشنبه 24 خرداد 1383

همه ما یک روز خود را «اسکارلت اوهارا» فرض کرده ایم

 
 

نیکی کریمی در این گفتگو از کتاب جدیدش- نزدیکی- و فیلم در حال مونتاژش- یک زن، یک شب- سخن گفته است.

گفتگو: امیلی امرایی پشت ویترین همه کتابفروشی ها این روزها رمانی از نویسنده ای ناشناخته در ایران به نام «حنیف قریشی» با ترجمه بازیگر نام آشنای سینمای ایران- نیکی کریمی- به چشم می خورد؛ کتابی که به همین دلیل با استقبال روبرو شده است.
«نزدیکی» عنوان رمانی است از «حنیف قریشی» که توسط کریمی ترجمه شده است. او بیش از این هم خاطرات «مارلون براندو» با نام «آوازهایی که مادرم به من آموخت» ترجمه کرده بود.
خانم مترجم این روزها خبرساز شده، البته خودش چندان میل ورغبتی به این خبرساز بودن ندارد. (خاطرمان هست که چه قدر کم مصاحبه کرده) از اولین مصاحبه اش با نوشابه امیری اگر بشمری تا به حال بیست بار هم مصاحبه نکرده است.
بارها و بارها سراغش رفته بودیم، دست آخر تنها چیزی که نصیب مان می شد صدای نیکی کریمی روی منشی تلفنی بود که می گفت پیغام بگذارید و یا فاکس خود را ارسال دارید. همین! او از این بابت شبیه نویسنده مورد علاقه اش «جروم. دیوید. سالیخر» است.
اما این بار قضیه فرق می کند، انگار هنوز از سوالات خبرنگاران در حوزه ادبیات به ستوه نیامده که پاسخ سوالاتمان را می دهد. سرش شلوغ است، روزی که تماس گرفتیم قرار بود برای جلسه مطبوعاتی فیلم «باج خور» برود. البته این روزها مشغول مونتاژ نهایی اولین فیلم بلند سینمایی اش است، اولش گفته بودم فقط درباره کتاب تان صحبت کنیم، به خاطر اینکه سر حرفم بمانم به کنجکاوی ام در مورد فیلمش غلبه می کنم، البته یکی دو سوال از زیر دستم در رفت، اما به رویش نیاورد و کوتاه جوابمان را داد.
* خانم کریمی! بی تعارف. بخشی از مطرح شدن رمان «نزدیکی» مدیون مشهور بودن خود شماست. واقعا کدام یک برای شما در اولویت اصلی است؛ سینما یا ادبیات؟
- نمی دانم بستگی به این دارد که کدام یک بهتر باشد. من کارهای زیادی می کنم کارگردانی، بازیگری و ترجمه. به نظر من هر کدام از این ها یک وجه از زندگی است و من با هیچ کدام شان مساله ای ندارم. بازیگری دلیل بر این نیست که من نمی توانم یا نباید ترجمه کنم.
* از بین این همه کتاب و این همه نویسنده چرا سراغ «حنیف قریشی» رفتید؛ نویسنده ای که اصلا در ایران شناخته شده نبود؟
- کتاب را چند سال پیش خوانده بودم، کشمکش های درونی و ذهنی شخصیت اصلی کتاب مجذوب ام کرده بود، گفتگوهای درونی یک آدم با خودش، دغدغه ای که شاید خیلی های دیگر هم داشته باشند، همه این ها باعث شد که برای دومین کتابم سراغ حنیف قریشی بروم. از طرفی آنقدر با شخصیت اصلی داستان «جی» مانوس شده بودم که خود به خود درکش می کردم وهمین باعث شد که زبان وشخصیتش را خیلی خوب از آب در بیاورم.
* خیلی ها که رمان نزدیکی را خوانده اند و از قصه فیلم شما هم خبر دارند معتقدند نقاط مشترک در این دو زیاد است، نظر خودتان در این مورد چیست؟
- این مساله برای خودم هم عجیب بود، فکر می کنم کل ماجرا را از «ناطور دشت» جی.دی.سالیخر نشات می گیرد. قصه «ناطور دشت» قصه گریز است، گریز آدمی در رمان نزدیکی هم یک جایی هست که شخصیت اصلی رمان می گوید: «شبیه آدم بزرگ های ناطور دشت» حرف می زنی. وقتی مشغول نوشتن فیلمنامه بودم اصلا به این قضیه فکر نمی کردم، بعد متوجه شدم که بستر داستان و گره ها درست همان هایی است که در آثار سالیخر و رمان «نزدیکی» وجود دارد، به هرحال اینکه در همه این ها نقاط مشترکی وجود دارد حاصل دغدغه های ذهنی من است.
* راستی! از فیلم تان حرف زدید، الان در چه مرحله ای است؟
- کارهای اصلی اش را تمام کرده ایم، الان هم مشغول مونتاژ هستم، اما فکر می کنم تا چند وقت دیگر فیلم آماده شود.
* احساس نکردید که لازم است کتاب تان ویراستاری شود یا حداقل یک مترجم دیگر دستی به سر و رویش بکشد؟
- البته لازم بود، کتاب ویراستاری شد و خودم هم چند بار بازنویسی اش کردم. * از مترجمان فارسی کار کدام را بیشتر می پسندید؟
- خانم گلی امامی، آقای کریم امامی و خانم مینومشیری * چه کتابی همیشه جلوی دست تان است؟ - کارهای سالیخر را خیلی دوست دارم.
* چرا سراغ ترجمه فیلمنامه نرفتید؟
- ترجمه برای من فعالیتی خارج از سینما است و رمان را همیشه دوست داشتم. در رمان آدم هایی خلق شده اند که در صفحات آن زندگی می کنند، آدم هایی که حتما در دنیای واقعی وجود دارند و ممکن است که اگر تو رمان را نخوانی هیچ وقت با آن ها برخورد نداشته باشی.
* اگر بخواهید در چند خط دلیل علاقمندی تان را به رمان «نزدیکی» بگویید، به چه چیزهایی اشاره می کنید؟
- «نزدیکی» را بارها و بارها خواندم، بارها و بارها متن را نمونه خوانی کردم.
جای نقطه ها و فعل ها را عوض کردم. اما باز هم از داستان خسته نمی شدم و این حالت درباره یک کتاب برای من کمتر پیش می آید، خیلی کم. نزدیکی به نظر من موقعیت انسان مدرن است در جهان امروز. بعد هم برای ترجمه باید با متن عجین شد و من نزدیکی را به خاطر اینکه به ذهنیت من نزدیک بود دوست دارم.
* داستان هم می نویسید؟
- کم و بیش، اما روی فیلمنامه بیشتر کار می کنم.
* وقتی که بحث بر سر حوزه سینما است شما حریمش را تنگ می کنید به خیلی از سوال ها جواب نمی دهید، بارها و بارها خبرنگاران در این حوزه در نهایت تنها صدای منشی تلفنی شما را می شنوند، اما وقتی قضیه ادبیات و کتاب پیش می آید کمی فرق می کند، شاید به خاطر این است که از سوالات خبرنگاران در حوزه سینما به سطوح آمده اید و درباره ادبیات هنوز این حالت پیش نیامده است؟
- ماجرا فرق می کند، سینما جای خودش را باز کرده و بی هیچ توضیحی گیشه ها تعیین کننده میزان مخاطب هستند، اما کتاب در بهترین حالت 2500 نسخه تیراژ دارد ووقتی 1000 نسخه فروش می کند همه ما خوشحال می شویم، به خاطر همین است که احساس می کنم باید به هر ترتیب علاقمندان به کتاب را ترغیب کرد.
* از میان داستان نویسان فارسی کدام ها را بیشتر می پسندید؟
- ادبیات کلاسیک و داستان نویسانی همچون گلشیری و براهنی و دیگران جای خود را دارند اما واقعا این روزها از خواندن موج جدیدی که در ادبیات راه افتاده است لذت می برم، نویسندگانی همچون سیامک گلشیری، زویا پیرزاد و رضا قاسمی هر کدام حرفی برای گفتن دارند و این لذت بخش است.
* حالا که کار کارگردانی و فیلمنامه نویسی می کنید، اگر قرار باشد روزی سراغ اقتباس ادبی بروید کدام کار را انتخاب می کنید؟
- رمان «چنین گذشت بر من» نوشته ناتالیا کنیز بورگ نویسنده ایتالیایی، را خیلی دوست دارم، حتما اگر قرار بر اقتباس ادبی باشد سراغ این کار می روم.
* شما در حوزه سینما از جایگاه خاصی برخوردارید، اینکه می خواهید در حوزه ادبیات هم جایگاهی داشته باشید، احساس نمی کنید کمی جاه طلبی است؟
من به قضیه این طور نگاه نمی کنم. در حوزه ترجمه هم دنبال چیز خاصی نیستم، وقتی از خواندن کتابی لذت می برم، دوست دارم که بقیه هم آن را بخوانند. کار حرفه ام من ترجمه نیست. وقتی که «آوازهایی را که مادرم به من آموخت» را خواندم احساس کردم که بهتر است بقیه هم این کار را بخوانند. فقط و فقط همین.
* آیا دنیای ادبیات و سینما باهم فرق می کند؟
- به نظر من اصلا فرق ندارد. شاید برای من این طور است. وقتی کتاب می خوانیم قوه تخیل شخصیت ها را زنده می کند، گاهی وقت ها هم تو خودت را جای آدم های توی داستان می گذاری، شاید همه ما یک بار خودمان را اسکارلت اوهارا فرض کرده ایم، شاید به همین خاطر است که بازیگر شده ام. * اگر بازیگر نبودید خیلی طول می کشید که کتاب حنیف قریشی و دومین ترجمه شما مطرح شود.، فکر می کنید آن موقع هم آنقدر برای ادامه کار مصمم بودید؟
- بله، حتما، من خوشحالم از اینکه این کتاب با اقبال روبرو شده است. در هر صورت به هر دلیلی که این کتاب مطرح شده است، من آن را به فال نیک می گیرم.

 
 
   
 
تحليل
:: اقتصادی ::
شارژ اضافی ۱۲۰هزار تومانی «یارانه‌ها» ذخیره نمی‌شود/ نحوه بهره‌مندی از این شارژ
:: فناوری اطلاعات ::
آغاز دور جدید حراج شماره‌های رند همراه اول
:: روی خط جوانی ::
چه زمانی برای اولین بار بگوییم "دوستت دارم"
:: ورزش ::
همه چیز درباره خویچا کواراتسخلیا، مارادونای گرجستانی
:: فرهنگ و هنر ::
قلم مقدس به‌دنبال معرفی اسوه برای نسل خبرنگاران است
:: حوادث ::
چهار مظنون در رابطه با پرونده مرحوم مهرجویی بازداشت شده‌اند

 
     
   
     
     
    ::  تماس با ما  ::  درباره ما  ::  sitemap  ::  آگهي درهموطن  ::
کليهء حقوق متعلق است به روزنامهء هموطن سلام. ۱۳۹۳ - ۱۳۸۳
طراحی و اجرای سايت : شرکت به نگار