پسري که متهم است با انگيزه يي نامعلوم مردي را به قتل رسانده و جسدش را در باغ دفن کرده در جلسه محاکمه منکر اعترافاتش در دادسرا شد.
در ابتداي جلسه محاکمه اين متهم آرش سيفي نماينده دادستان تهران در جايگاه قرار گرفت و در توضيح کيفرخواست گفت؛ ابراهيم جوان 18ساله متهم است مهرماه سال 84 با وارد آوردن ضربه چاقو مردي به نام پرويز را به قتل رسانده است.
ابراهيم که ابتدا قصد داشت تحقيقات را به بيراهه بکشاند مدعي شده بود جسد کشف شده متعلق به مردي افغان به نام عليجان است که به دست پرويز (مقتول) کشته شده اما بعد از مدتي که خانواده پرويز شکايت کردند مشخص شده جنازه متعلق به پرويز است.
با توجه به اقرار متهم در چندين مرحله، بازسازي صحنه قتل و ساير دلايل موجود در پرونده به عنوان نماينده دادستان تقاضاي صدور حکم قانوني را دارم.
در ادامه پدر و مادر مقتول در جايگاه حاضر شدند و براي ابراهيم تقاضاي صدور حکم قصاص کردند. پدر مقتول گفت؛ پسر من و متهم هيچ اختلافي نداشتند و من نمي دانم انگيزه ابراهيم از اينکه فرزندم را کشته، چيست، اما از او شکايت دارم و از خون پسرم نمي گذرم.
در ادامه قاضي عزيزمحمدي رئيس دادگاه از همسر پرويز خواست در مورد گم شدن شوهرش توضيح بدهد. اين زن گفت؛ روز حادثه ابراهيم به دنبال شوهرم آمد تا با هم بيرون بروند. شوهرم گفت قصد دارد چند روزي به مسافرت برود و حتي لباس هايش را هم در يک ساک کوچک جمع کرد. بعد هم به همراه ابراهيم سوار موتورسيکلت شوهر من شدند و رفتند. چند روز از رفتن پرويز گذشت اما هيچ خبري از او نشد. همسرم هيچ تماسي با ما نداشت. اما ابراهيم با موتور شوهرم در روستا مي چرخيد. هر بار که مي پرسيدم شوهرم کجاست، يک حرف مي زد. يک بار مي گفت پرويز به مشهد رفته و بار ديگر مي گفت در دوبي است و چند روز ديگر مي آيد تا اينکه بالاخره يک جنازه پيدا شد.
زن جوان ادامه داد؛ ابراهيم به ما گفته بود جنازه پيدا شده در باغ پدرش متعلق به عليجان کارگر باغ است و پرويز او را به قتل رسانده و به همين خاطر هم متواري است.
ما اول حرف ابراهيم را باور کرديم اما وقتي هيچ خبري از همسرم نشد به اتفاق پدرشوهرم به کلانتري رفتيم و از ابراهيم شکايت کرديم.
ابراهيم چند بار به خاطر اين شکايت ما را تهديد کرد اما برايم اهميتي نداشت. من فقط مي خواستم سرنوشت پرويز روشن شود.
در اداره آگاهي به ما عکس هاي جنازه کشف شده در باغ را نشان دادند. از روي عکس ها و لباس ها متوجه شديم جسد متعلق به پرويز است و هر آنچه ابراهيم گفته دروغ بوده و ابراهيم خودش شوهرم را به قتل رسانده است.
پس از اظهارات اين زن به دستور رئيس دادگاه ابراهيم در جايگاه حاضر شد. وي اتهام قتل را رد کرد و گفت؛ من و پرويز با هم دوست بوديم. من هيچ اختلافي با او نداشتم. پدر و مادر پرويز هم بسيار به من لطف داشتند و من هنوز هم آنها را مثل پدر و مادر خودم مي دانم. روز حادثه من به دنبال پرويز رفتم تا چند باغ را ببينيم. بعد از ديدن دو باغ به باغ پدر من رفتيم. به محض اينکه رسيديم پاترول مشکي رنگي به داخل باغ پيچيد. پرويز گفت سرنشينان آن از دوستانش هستند. بعد هم در باغ نشستند و مواد مصرف کردند. آنها مي خواستند مشروب بخورند که من همراهي شان نکردم. پرويز سوئيچ موتورسيکلت اش را به من داد تا به روستا برگردم و آب بياورم. من هم همين کار را کردم و وقتي برگشتم هيچ کس در باغ نبود.
متهم ادامه داد؛ من به همسر پرويز دروغ گفتم، چون قصد داشتم شوهرش را پيدا کنم و نمي خواستم آنها بدانند چه اتفاقي افتاده است.
بعد هم که جسد را به من نشان دادند واقعاً متوجه نشدم متعلق به پرويز است چون تقريباً از بين رفته و لباس ها هم عوض شده بود، به همين خاطر فکر کردم جسد عليجان است. ابراهيم در مورد چاقوي کشف شده از وي و اظهارات پدرش عليه او گفت؛ چاقو را پدرم به پليس تحويل داده و همچنين مدعي شده بود من مي خواهم موتور پرويز را به او بفروشم. پدرم هيچ علاقه يي به من ندارد و هيچ وقت در حقم پدري نکرده، حتي حالا که سه سال است در زندان به سر مي برم يک بار هم به ديدن من نيامده، برادرم هم معتاد است و به خاطر مواد حاضر است هر حرفي بزند.
در ادامه وقتي قاضي دادگاه از متهم پرسيد اگر تو پرويز را نکشتي چطور نحوه قتل را توضيح دادي، ابراهيم پاسخ داد؛ من مجبور بودم بگويم پرويز را چطور کشتم تا از شرايطي که داشتم خلاص شوم. من برگه پزشکي قانوني را ديده بودم.
وي سپس خطاب به قاضي دادگاه گفت؛ اين سوالات نشان مي دهد در آينده چه تصميمي براي من گرفته خواهد شد اما حاضرم اعدام شوم و ديگر زندان را تحمل نکنم.
متهم همچنين در آخرين دفاعياتش گفت؛ اتهام قتل را قبول ندارم و آنچه قبلاً گفتم زير فشار بوده، اما اگر خانواده پرويز معتقد هستند من فرزندشان را کشتم، قصاصم کنند تا راحت شوم.
بنابر اين گزارش پنج قاضي شعبه 71 دادگاه کيفري استان تهران پس از پايان جلسه دادگاه براي صدور راي وارد شور شدند. |