شايد تنها واژه «ايثار» بتواند رشادت هاي دلاورمردان ايران را در آزادي شهر خون«خرمشهر» تفسير کند، جوانمرداني که با لبهاي خشيده از نبردي سخت،با چشماني از اشک شوق، کوچه ها و خيابان هاي ويران خونين شهر را تا مسجد جامع طي کردند و پرچم ايران اسلامي را به ياد جوانان مقاومت 34 روزه، بر مناره هاي آن به اهتزاز در آورده و نداي الله اکبر را بار ديگر فرياد زدند، چراکه به حق، خرمشهر را خدا آزاد کرد...
چهارم آبان 1359 نخستين بار نبود که خرمشهر بار سنگين پوتين سربازان بيگانه و متجاوز را بر سينه خود تحمل مي کرد، بلکه نخستين بار در سال 1217(ه.ش) ارتش عثماني اين شهر بندري را تصاحب کرد و آنرا «محمره» ناميد و صد سال طول کشيد تا خرمشهر دوباره خرمشهر شد. ارتش انگلستان براي دومين بار در شهريور 1320 و همزمان با جنگ جهاني دوم اين بندر جنوبي ايران را به تصرف درآورد، اما حماسه خرمشهر زماني شکل گرفت که سردار دروغين قادسيه با خيال تصاحب 3 روزه ايران اسلامي در 31 شهريور ماه59 به ميهن اسلاميمان حمله ور شد، غافل از آن که فرزندان خرمشهر، محمد علي جهان آرا، بهروز مرادي، احمد شوش، بهنام محمدي، امير رفيعي، محمد رضا دشتي زاده، نوراني و... حتي زنان و دختران اين شهر خونين تا پاي جان از ديار و دين خود دفاع خواهند کرد؛ جوانان خونين شهر در برابر ارتش تا دندان مسلح رژيم بعث با دستاني خالي 34 روز مقاومت کردند اما سرانجام مقاومت در هم شکست و 19 ماه غاصبان، خرمشهر را محمره ناميدند.
آن روزها گذشت و در سومين روز خرداد ماه 1361 سپاه اسلام خط بطلاني بر روياي بدانديشان بعثي نهاد؛ خرمشهر که يکى از استراتژيک ترين بنادر خاورميانه و از بنادر صادراتى و وارداتي ايران محسوب مى شود، پس از 575 روز اشغال، سرانجام طي عمليات بيت المقدس به دست توانمند نيروهاى ارتش، سپاه و بسيج از تصرف نيروهاي مزدور صدام بازپس گرفته شد و به محض آزاد سازي آن «شهيد بهروز مرادي» بر تابلوي ورودي شهر نوشت: به خرمشهر خوش آمديد / جمعيت 36 ميليون نفر
عمليات پيروزمندانه بيت المقدس که به آزاد سازي بسياري از مناطق اشغال شده ايران در دوران دفاع مقدس منجر شد، نشان داد تا زماني که مردم و نيروهاي مسلح با يکديگر متحدند از هر گزندي در امان خواهند ماند و هيچ قدرتي ياراي مقابله با اراده اين مردم حماسه آفرين را نخواهد داشت.
آغاز سلسله عمليات هاي طرح کربلا
پس از خلع بني صدر از فرماندهي کل قوا در سال 60 و با انتصاب «شهيد سپهبد على صياد شيرازى» به فرماندهى نيروى زمينى ارتش، سلسله عمليات هاي موسوم به «طرح کربلا» با هدف آزاد سازي مناطق اشغالي ايران با همکارى و هماهنگى ارتش، سپاه، بسيج و جهاد سازندگي طرح ريزى و با موفقيت اجرا شد که عمليات ثامن الائمه، طريق القدس، فتح المبين و نهايتا بيت المقدس از جمله آنها به شمار مي رود.
آشنايى شهيد سپهبد صياد شيرازي به اصول عمليات نظامى، شناخت از يگان هاى ارتش، سپاه و بسيج، به کارگيرى نيروهاي متعهد، جوان و با دانش و آشنايى وي به منطقه و توجه به برآوردهاى نظامى باعث شده بود نه تنها همکارى نزديک و مؤثري با سپاه پاسداران داشته باشد بلکه سيل نيروهاى مردمى داوطلب به حضور در جبهه ها را نيز در کنترل فرماندهى خود گرفته و سازمان دهد.
فرماندهان، طراحان و متخصصان نظامى با توجه به کمبود تجهيزات دفاعي و نظامي در دوران 8 سال جنگ تحميلي همواره در طرح ريزى هاى عملياتى به جاى توجه به امکانات رزمى و نيروى انسانى به توان رزمى نيروهاى تحت فرماندهى خود توجه داشته و درعمليات بيت المقدس نيز بر اساس تجزبه و تحليل شرايط و منطقه، اطلاعات از دشمن، چگونگى گسترش و آرايش دشمن و نحوه دفاع، به طرح ريزى عمليات پرداختند.
عمليات بيت المقدس
در عمليات چهار مرحله اي بيت المقدس که بلافاصله پس از عمليات پيروزمندانه «فتح المبين» انجام شد، 57 گردان از سپاه و ارتش در قالب سه قرارگاه عملياتي (قدس در شمال، خاتم در مرکز، نصر در جنوب) تحت فرماندهي قرارگاه کربلا، عمليات را در روز جمعه 10 ارديبهشت 61 آغاز کردند که در مرحله نخست رزمندگان اسلام با عبور از رود کارون 25 کيلومتر پيشروي کردند و پس از 5 روز جاده اهواز – خرمشهر، تثبيت و کليه رخنهها ترميم شد.
مرحله دوم اين عمليات با هدف پيشروي قرارگاه فتح و نصر به سمت مرز در ساعت 22:30 روز 16 ارديبهشت 1361مصادف با شب ميلاد اميرالمومنين (ع) آغاز شد. عراق با مشاهده جهت پيشروي نيروهاي ايران به طرف مرز، لشکرهاي 5 و 6 خود را به منظور جلوگيري از محاصره و انهدام اين لشکرها و تقويت هر چه بيشتر خطوط پدافندي بصره و خرمشهر، عقب کشاند.
در پي اين عقب نشيني که از ساعات اوليه روز 18 ارديبهشت 1361 آغاز شده بود، نيروهاي قرارگاه قدس ضمن تعقيب نيروهاي عراق، تعدادي از آنها را که از قافله عقب مانده بودند، به اسارت خود درآوردند و در نتيجه جاده اهواز – خرمشهر و نيز مناطقي همچون جفير، پادگان حميد و هويزه آزاد شدند.
حرکت قرارگاه نصر به سمت خرمشهر، سومين مرحله عمليات بيت المقدس بود که نيروهاي عمل کننده، متشکل از چهار تيپ مستقل سپاه و دو تيپ ارتش در آخرين ساعات روز 19 ارديبهشت 1361 عمليات خود را آغاز کردند؛ اما به دليل هوشياري دشمن و تمرکز نيرو در خطوط پدافندي، نيروهاي خودي در انجام ماموريت خود توفيق نيافتند و تکرار اين عمليات در روز بعد نيز به شکست انجاميد. به همين خاطر تصميم گرفته شد تا براي انجام عمليات نهايي فرصت بيشتري به يگانها داده شود، همچنين مقرر شد دو تيپ المهدي (عج) و امام سجاد از قرارگاه فجر نيز در حرکت بعدي استفاده شود.
سرانجام در ساعت 22:30 اول خرداد 1361 مرحل چهارم با هدف تلاش براي آزادي سازي خرمشهر با رمز «بسم الله القاصم الجبارين يا محمد بن عبدالله» آغاز شد و در برابر تک سريع و غافلگيرانه رزمندگان اسلام، نيروهاي عراقي دچار وحشت و سرگرداني شديد شدند و نتوانستند واکنش مهمي از خود نشان دهند و ارتباط يگانهاي دشمن با يکديگر قطع شد. فرار افسران و درجه داران و سربازان عراقي از منطقه خرمشهر گوياي از هم پاشيدگي سازمان يگانهاي دشمن بود.
در روز دوم خرداد، قرارگاه کربلا به هدف خود که احاطه کامل خرمشهر بود، رسيد. با وجود حضور گسترده هواپيماهاي عراقي در آسمان منطقه، عقابان تيزپرواز نيروي هوايي ارتش در پشتيباني از يگانهاي رزمنده، در صحنه عمليات حضوري فعال داشتند و با بمباران پل شناور عراق بر روي شط العرب و مناطق تجمع آنان در آن سوي رودخانه، نقش ارزنده اي در آزاد سازي خرمشهر ايفا کردند.
در اواخر روز دوم خرداد، قرارگاه کربلا پس از بررسي آخرين وضعيت، تصميم گرفت تا نيروها با ورود به شهر، آنرا از لوث وجود نيروهاي عراقي پاک گردانند و در سه بامداد روز سوم خرداد واحدهايي از رزمندگان ايران به آن سوي رودخانه وارد شدند.
از طرف ديگر جمعي از نيروهاي عراقي با استفاده از تاريکي شب و قايق اقدام به فرار کردند که تعدادي از اين قايقها توسط تکاوران نيروي دريايي هدف قرار گرفت و سرنشينان آنها غرق شدند. نيروهاي عراقي از ساعت 3:50 بامداد تا 12 بعد ازظهر روز سوم خرداد از سمت شلمچه 3 بار اقدام به پاتک کردند و تلاش نمودند تا از طريق جاده شلمچه – خرمشهر حلقه محاصره خرمشهر را بشکنند، اما هر بار با پايداري و مقاومت دلاورانه رزمندگان ايراني مواجه شدند و با دادن خساراتي عقب نشيني کردند.
در ساعت 11 صبح روز سوم خرداد در حاليکه درگيري شديدي بين قواي ايراني و نيروهاي عراقي در شمال نهر «خين» جريان داشت و دشمن در فکر شکستن حلقه محاصره خرمشهر بود، رزمندگان ايراني از جناح غرب و خيابان کشتارگاه وارد شهر شدند. ناحيه گمرک خرمشهر در کنار اروند اندکي مقاومت کرد که آن هم به سرعت در هم شکسته شد.
در ساعت 12 قواي ايران از سمت شمال و شرق وارد شهر شدند و نيروهاي متجاوز بعثي که 24 ساعت در محاصره کامل قرار داشتند، راهي جز اسارت يا فرار و يا کشته شدن نداشتند. بدين جهت واحدهاي عراقي گروه گروه به اسارت رزمندگان اسلام در آمدند و در ساعت2 بعد از ظهر، خرمشهر به طور کامل آزاد شد و پرچم پر افتخار جمهوري اسلامي ايران برفراز «مسجد جامع» و پل تخريب شده خرمشهر به اهتزاز درآمد. بدين ترتيب اين شهر مقاوم که پس از34 روز پايداري و مقاومت در 4 آبان 1359 به اشغال دشمن درآمده بود، پس از 575 روز (19ماه) اسارت، بار ديگر به آغوش گرم ميهن اسلامي بازگشت و پيکره پاک آن از لوث وجود متجاوزان تطهير گرديد.
رزمندگان اسلام در اولين اقدام خود پس از آزاد سازي شهر، نماز شکر را در مسجد جامع خرمشهر اقامه کردند. خبر آزاد سازي خرمشهر به سرعت در همه جا طنين افکند و ملت ايران اسلامي را که مدتها در آرزوي شنيدن چنين خبر مسرت بخشي بودند، غرق در شادي و سرور کرد و مردم به خيابانها ريختند و با پخش شيريني به جشن و شادي پرداختند و در پايان آن روز با حضور در مساجد، نماز شکر به جاي آورده و با فرا رسيدن شب به يمن پيروزي حق بر باطل بر پشت بامها نداي الله اکبر سردادند.
بدين ترتيب عمليات بيت المقدس در جنوب غربي اهواز و در امتداد ساحل غربي رود کارون آغاز و در امتداد نوار مرزي طلائيه تا شلمچه و سپس سواحل اروند کنار ادامه يافت و نهايتا با آزاد سازي قريب 6 هزار کيلومتر از اراضي ميهن اسلامي ايران پايان يافت.
اسارت هزاران عراقي توسط 700 رزمنده
شهيد سپهبد صياد شيرازي که در آن زمان فرماندهي وقت قرارگاه کربلا(مرکز عمليات مشترک ارتش و سپاه) را بر عهده داشت، در بخشي از خاطرات خود از روز سوم خرداد 61 در جريان آزادسازي خرمشهر، به شجاعت و مهارت «شهيد حسين خرازي» اشاره مي کند و مي گويد: "... ساعت حدود 7 صبح بود که يک دفعه ديدم شهيد خرازي که محل استقرارش درست چسبيده بود به خاکريز خرمشهر، با يک هيجاني گفت که اگر من 700، 800 نفر جور بکنم اجازه مي دهيد بزنم به خرمشهر؟ پيشنهاد کردم صبر کنيد تا بررسي کنيم. کارشناسي کرديم، دور هم نشستيم و بحث کرديم. هيچ کس نظر مثبت نداشت، چون از لحاظ تخصصي جواب نمي داد. منطقي نبود که اين 700 نفر را همراه با خط مان از دست بدهيم. آمديم به او بگوييم ستاد قرارگاه کربلا مخالفت کرده، نمي دانيد با چه برخوردي به ما انگيزه داد؛ طوري صحبت مي کرد، انگار که او فرمانده است. ديديم اصلاً نمي توانيم قانعش کنيم. من و سردار رضايي متقاعد شديم که همين طوري رهايشان کنيم تا ساعت 5/7 بشود، ديديم باز دادش درآمد. آنها رفتند و بعد با ما تماس گرفتند. گفتيم چه خبر است؟ گفتند: هر چه نگاه مي کنيم عراقي ها دستها را بالا برده اند! تازه فهميديم منظورش چه بود. منظورش اين بود که ما 700 نفر با اين جمعيت انبوه چه کار کنيم. گفت اگر مي شود يک بالگرد بفرستيد تا ببينيم عمق اينها کجاست. يک بالگرد فرستاديم. اي کاش صداي آن خلبان ضبط مي شد. او از آن بالا فرياد مي زد که تا عمق پل خرمشهر تا چشم کار مي کند عراقي ها در خيابانها و کوچه ها همه دستهايشان بالاست!
حالا توجه کنيد که چه مشکلي برايمان پيش آمد. آيا مي توانستيم به عراقي ها بگوييم فعلاً برويد در سنگرهايتان تا ما نيرو جمع کنيم و بياييم شما را اسير کنيم؟ خداوند متعال اين فکر را به ذهن ما نشاند که به رزمندگان بگوييم به صورت خط دشت بان يعني به صورت خط گسترده که يک طرفش به اروندرود بخورد و يک طرفش به ابتداي جاده خرمشهر- اهواز که دست خودمان بود، با دست به عراقي ها علامت بدهند که بروند توي جاده و چون ماشين هم نداشتيم پياده بروند تا اهواز و بدين ترتيب آنها راه افتادند.
چه حالي داشتيم! فقط مي خواستيم اينها زودتر بروند و خرمشهر زودتر تخليه شود تا رزمندگان ما با خيال راحت بروند داخل شهر. حالا ساعت نزديک 10 صبح بود و خروج اسرا هنوز ادامه داشت. ساعت 10 گفتند ديگر کسي نمي آيد.گفتيم شما پيش برويد. نيروها رفتند و به سرعت رسيدند به پل خرمشهر و قرارگاه استقرار دشمن را گرفتند. ديگر اثري از دشمن نبود. آيا حالا مي توانيم بگوييم خدا خرمشهر را آزاد کرد يا نه؟!
سه ماه طول کشيد تا توانستيم تمام فشنگها و کنسروهايي را که در گوشه و کنار سنگرها جاي داده بودند، بياوريم. چقدر سنگر داشتند! از نظر نظامي آنها مي توانستند 15 روز بدون دردسر پياپي بجنگند، چون پشت سرشان رودخانه بود و به راحتي پشتيباني مي شدند، ولي با اينهمه يک ساعت هم دوام نياوردند! در حالي که ما تعدادمان بسيار کم بود. با همين تعداد کم 19 هزار و 500 نفر اسير گرفتيم. خدا وقتي بخواهد، چنان قوت قلبي به نيروها مي دهد که با تعدادي اندک بر تعدادي بسيار زياد پيروز مي شوند. در خرمشهر چنين اتفاقي افتاد..."
عمليات 25 روزه «بيت المقدس» که يکى از طولانى ترين نبردها در طول جنگ تحميلى به شمار مى رود با هدف بيرون راندن متجاوز از مناطق اشغالى و به شکست کشاندن راهبرد رژيم بعث عراق در تهاجم به خاک ايران در شرايطي با پيروزي همراه شد که طرح ريزى دقيق و قابل انعطاف، انگيزه بسيار بالاى نيروهاى رزمنده و شور و شوق ملت قهرمان ايران در پشتيبانى از توان رزمى رزمندگان را مي توان از عمده ترين عوامل پيروزي ايران در فتح خرمشهر ذکر کرد.
اين عمليات با وسعتى در حدود 6 هزار کيلومتر مربع، از نظر مساحت در طول جنگ تحميلى بى مانند بود و با توجه به مساحت مناطق آزاد شده در عمليات هاى «ثامن الائمه»،«طريق القدس» و «فتح المبين»، بايد گفت که منطقه «بيت المقدس» بيش از 40 برابر منطقه عملياتى «ثامن الائمه»، 10 برابر منطقه«طريق القدس» و دو برابر منطقه عملياتى «فتح المبين» بود.
ياد و خاطره 6 هزار شهيد عمليات بيت المقدس که براي آزادي 6 هزار کيلومتر از خاک ميهنمان در خون خود غلتيدند در تاريخ حماسه آفرين سرزمين ايران جاودانه خواهد ماند، همچنان که پس از 26 سال خاطره شيرين خبر آزاد سازي خرمشهر، در اذهان ملت ايران همچنان غرور آفرين است و ياد همه آنان که با چهره هايي غبار گرفته از خاک خونين شهر در حاليکه لبخند پيروزي بر لب داشتند در اطراف پايگاه مقاومت خرمشهر، «مسجد جامع» گردهم آمدند و سرود پيروزي سر دادند، ياد جوانان و زنان مقاومت خرمشهر، ياد شهيد محمد جهان آرا، ياد فاتحان خرمشهر؛ شهيد حسين خرازي فرمانده نجيب و شجاع لشکر 14 امام حسين(ع) ، زنده ياد حاج احمد متوسليان و شهيد احمد کاظمي و همه آنان که براي پايداري و استقلال و امنيت کشور از جان گذشتند به خير...
|