31 خرداد سال 60 وقتي که مصطفي چمران در دهلاويه به شهادت رسيد، امام خميني(ره) رهبر کبير انقلاب اسلامي در پيامي براي وي نوشتند: "مگر چنين نيست که زندگي عقيده و جهاد در راه آن است؟ چمران عزيز با عقيده پاک خالص... به شهادت رسيد."
امام راحل نوشتند : "چمران عزيز با عقيده پاک خالص، غيروابسته به دستجات و گروههاي سياسي و عقيده به هدف بزرگ الهي، جهاد در راه آن را از آغاز زندگي شروع و به آن ختم کرد. او در حيات، با نور معرفت و پيوستگي به خدا قدم نهاد و در راه آن به جهاد برخاست و جان خود را نثار کرد. او با سرافرازي زيست، و با سرافرازي شهيد شد و به حق رسيد."
31 خرداد دهلاويه و ارتفاعات الله اکبر در خون ياراني غلتيد که الله اکبري بر حقانيت راه کساني داشت که دل به راستي و درستي و گام در راه خدمت بي منت داشتند. اول رستمي و سپس چمران.
اگر به هدف بينديشيم مي توانيم از ميان ماديات، از ميان فيزيک و فضا و علمي که در بند مادي نگري دنياي امروز گرفتار آمده، راهي به سوي خدا پيدا کنيم. براي چمران خدمت به يتيماني که پاي برهنه در کوچه هاي لبنان و جبل عامل مي چرجيدند و بر ظلم دنيا مي خنديدند مهمتر از خدمت به دنيايي بود که سرنخ همه بندها و نقشه ها و پولها در دست او بود.
مصطفاي بزرگ عارفي به تمام معنا بود. او از همه خوشي ها دل کند تا خرقه صوفي گري را با همگامي با کودکان محروم و مردام و زنان زجر کشيده و تنهاي لبنان و جبل عامل... بر دوش کشد. و مگر از اين آدم ها که جرات و شهامت دل کندن از همه خوشي ها و امکانات را دارند چند نفرند آن هم در دنيايي که ماديات را راس همه چيز قرار داده و انسان را در احاطه خود دارد...
چمران کسي بود که پاي از راحتي و رفاه بيرون کشيد تا قدم در راه دوست محکم گذارد و با سختي و جهاد و شهادت ديده بر آستان دوست روشن کند.
اگر ديرينيان ما به حلاج مي بالند ما به انسان هايي چون چمران مي باليم، انساني که هوشمندي اش، دنياي علم را و خلوص و قهرماني هايش، لبنان و ايران را پر کرده، انساني که خاطره هاي درخشان از وي بر دل محرومان و مستضعفان به يادگار مانده است.
شهرت چمران بر گرفته از محل زادگاه پدر و نياکانش در روستايي کوچک و صميمي در ساوه و به نام "چمران" بازمي گردد و خانه پدري وي در روستاي چمران هنوز وجود دارد.
تاريخ از زندگي چمران چنين مي گويد: دکتر مصطفي چمران در سال 1311 در تهران، خيابان 15 خرداد متولد شد. وي تحصيلات خود را در مدرسه انتصاريه، نزديک پامنار، آغاز کرد و در دارالفنون و البرز دوران متوسطه را گذراند؛ سپس در دانشکده فني دانشگاه تهران ادامه تحصيل داد و در سال 1336 در رشته الکترومکانيک فارغ التحصيل شد. چمران يک سال به تدريس در دانشکده فني پرداخت. وي در همه دوران تحصيل شاگرد اول بود. در سال 1337 با استفاده از بورس تحصيلي شاگردان ممتاز به آمريکا اعزام شد و پس از تحقيقات علمي در جمع معروف ترين دانشمندان جهان در کاليفرنيا و معتبرترين دانشگاه آمريکا، "برکلي" با ممتاز ترين درجه علمي موفق به اخذ مدرک دکتراي الکترونيک و فيزيک پلاسما شد.
حضور در لبنان، انقلاب اسلامي، حضور در جبهه هاي حق عليه باطل و شهادت وي مهمترين برشهاي زندگي چمران است.
وي پس از قيام 15 خرداد سال 1342 رهسپار مصر شد و مدت دو سال سختترين دورههاي چريکي و پارتيزاني را آموخت. وي به عنوان بهترين شاگرد اين دوره شناخته شد و بلافاصله مسئوليت تعليم چريکان مبارز ايراني را برعهده گرفت.
ايجاد پايگاه چريکي مستقل براي تعليم مبارزان ايراني ضرورت پيدا کرد و از اينرو دکتر چمران رهسپار لبنان شد تا چنين پايگاهي را ايجاد کند. او به کمک امام موسي صدر، رهبر شيعيان لبنان، حرکت محرومين و سپس جناح نظامي آن، سازمان امل را بر اساس اصول و مباني اسلامي پي ريزي کرد.
دکتر چمران با پيروزي انقلاب اسلامي بعد از 21 سال به ايران بازگشت و همه تجربيات انقلابي و علمي خود را در خدمت انقلاب به کار گرفت.
پس از درگيري با ضد انقلاب در پاوه، فرمان انقلابي امام خميني (ره) صادر و فرماندهي منطقه نيز به دکتر چمران واگذار شد.
چمران بعد از پيروزي در اين صحنه وزير دفاع شد. نمايندگي مردم تهران در اولين دوره انتخابات مجلس شوراي اسلامي و نمايندگي حضرت امام (ره) در شوراي عالي دفاع از ديگر مسئوليتهاي اوست.
دکتر مصطفي چمران پس از شروع جنگ تحميلي رژيم صدام عليه ايران به جنوب کشور رفت.
وي سي ام خرداد ماه 1360 يعني يک ماه پس از پيروزي در ارتفاعات الله اکبر، در جلسه فوقالعاده شوراي عالي دفاع در اهواز از عدم تحرک و سکون نيروها انتقاد کرد و پيشنهادهاي نظامي خود را و از جمله حمله براي آزادسازي بستان ارائه داد.
وي سيويکم خرداد 1360 در دهلاويه و بر اثر اصابت ترکش خمپاره دشمن به شهادت رسيد.
دل کندن چمران از همه ماديات و دل سپردن به همه معنويات آن چيزي است که زندگي چمران ر ا متحول کرد. گويي وي از ميان فيزيک، فضا و علومي که اکنون گرفتار مايدات دنيايي شده اند، چون پيشينيانش راهي به سمت نور ور وشنايي باز کرد و اين نبوده است مگر تعاليم ديني که وي آموخته بود.
آنچه که امروز بسياري از سياستمداران و... گرفتار آن هستند دل بستگي به دنيا است و آنچه که منشاء رهايي چمران بود وارستن از شرايط مرفهي بود که هر کدام از ما را سالهاي سال مي تواند پاي بند خود کند.
شايد بهترين شاهد، کتابهاي چمران باشد. کتابهايي که عقيده وي را به دوش مي کشد و قامتي در ميان کتابها دارد.
کتابشناسي چمران حاکي از چاپ و انتشار بخشي از 29 کتاب و يا کتابهاي منتشره درباره وي است. اينجا چه ميکني گل سرخ، افلاکيان زمين، پروانههاي سوخته، يادگاران، پاوه سرخ، سردار 14، چمران به روايت همسر شهيد و.. از جمله کتابهايي است که درباره وي نوشته شده است و کتاب هايي چون، خدا بود و ديگر هيچ نبود، بينش و نيايش، مباني، آفات و راهکارهاي انقلاب اسلامي از ديدگاه شهيد چمران، علي زيباترين سرود هستي و لبنان از جمله کتاب هايي است که خود نوشته و يا از وي جمع آوري شده است.
چمران همچون دوستش شريعتي دل به نيايش و راز و نياز داشت و اين نيايش ها چنان از قلب و روح پاکش برمي خاست که مي تواند نقد ادبياتي بر آن نگاشت و چنان است که گويي دوران هايي حيات خواهد داشت نغمه هايي از جان برخاسته که برجان مي نشيند و سخنهايي که هر کلام و جمله و زيبايي را خلع سلاح مي کند.
"خدايا تو را شکر مي کنم که با فقر آشنايم کردي تا رنج گرسنگان را بفهمم و فشار دروني نيازمندان را درک کنم" .
"خدايا هدايتم کن زيرا مي دانم که گمراهي چه بلاي خطرناکي است" .
"خدايا هدايتم کن که ظلم نکنم زيرا مي دانم ظلم چه گناه نابخشودني است".
"خدايا ارشادم کن که بي انصافي نکنم زيرا کسي که انصاف ندارد، شرف ندارد".
"خدايا راهنمايم باش تا حق کسي را ضايع نکنم که بي احترامي به يک انسان همانا کيفر خداي بزرگ است".
"خدايا مرا از بلاي غرور و خودخواهي نجات ده تا حقايق وجود را ببينم و جمال زيباي تو را مشاهده کنم".
"خدايا پستي دنيا و ناپايداري روزگار را هميشه در نظرم جلوه گر ساز تا فريب زرق و برق عالم خاکي مرا از ياد تو دور نکند" .
"خدايا من کوچکم ، ضعيفم ، ناچيزم، پر کاهي در مقابل طوفانها هستم . به من ديده عبرت بين ده تا ناچيزي خود را ببينم و عظمت و جلال ترا به راستي بفهمم و به درستي تسبيح کنم".
يا آنجا که با حيات بدرود مي کند به راستي که آدمي را به حيرت وا مي دارد.
"اي حيات با تو وداع مي کنم با همه زيباييهايت، با همه مظاهر جلال و جبروت، با همه کوهها و آسمانها و درياها و صحراها، با همه وجود وداع مي کنم. با قلبي سوزان و غم آلود به سوي خداي خود مي روم و از همه چيز چشم مي پوشم. اي پاهاي من، مي دانم شما چابکيد، مي دانم که در همه مسابقه ها گوي سبقت از رقيبان ربوده ايد، مي دانم فداکاريد، مي دانم که به فرمان من مشتاقانه به سوي شهادت صاعقه وار به حرکت در مي آئيد، اما من آرزويي بزرگتر دارم، من مي خواهم که شما به بلندي طبع بلندم، به حرکت در آئيد، به قدرت اراده آهنينم محکم باشيد، به سرعت تصميمات و طرحهايم سريع باشيد. اين پيکر کوچک ولي سنگين از آرزوها، نقشه ها و اميدها و مسئوليتها را به سرعت مطلوب به هر نقطه دلخواه برسانيد. اي پاهاي من در اين لحظات آخر عمر آبروي مرا حفظ کنيد. شما سالهاي دراز به من خدمت کرده ايد، از شما مي خواهم که در اين آخرين لحظه نيز وظيفه خود را به بهترين وجه ادا کنيد. اي پاهاي من سريع و توانا باشيد، اي دستهاي من قوي و دقيق باشيد، اي چشمان من تيزبين وهوشيار باشيد، اي قلب من، اين لحظات آخرين را تحمل کن، اي نفس، مرا ضعيف و ذليل مگذار، چند لحظه بيشتر با قدرت و اراده صبور و توانا باش. به شما قول مي دهم که چند لحظه ديگر همه شما در استراحتي عميق و ابدي آرامش خود را براي هميشه بيابيد و تلافي اين عمر خسته کننده و اين لحظات سخت و سنگين را دريافت کنيد. چند لحظه ديگر به آرامش خواهيد رسيد، آرامشي ابدي. ديگر شما را زحمت نخواهم داد. ديگر شب و روز استثمارتان نخواهم کرد. ديگر فشار عالم و شکنجه روزگار را بر شما تحميل نخواهم کرد. ديگر به شما بي خوابي نخواهم داد و شما ديگر از خستگي فرياد نخواهيد کرد. از درد و شکنجه ضجه نخواهيد زد. از گرسنگي و گرما و سرما شکوه نخواهيد کرد و براي هميشه در بستر نرم خاک، آرام و آسوده خواهيد بود. اما اين لحظات حساس، لحظات وداع با زندگي و عالم، لحظات لقاي پروردگار، لحظات رقص من در برابر مرگ بايد زيبا باشد."
"خدايا! وجودم اشک شده، همه وجودم از اشک مي جوشد، مي لرزد، مي سوزد و خاکستر مي شود. اشک شده ام و ديگر هيچ ، به من اجازه بده تا در جوارت قرباني شوم و بر خاک ريخته شوم و از وجود اشکم غنچه اي بشکفد که نسيم عشق و عرفان و فداکاري از آن سرچشمه بگيرد."
"خدايا تو را شکر مي کنم که باب شهادت را به روي بندگان خالصت گشوده اي تا هنگامي که همه راهها بسته است و هيچ راهي جز ذلت و خفت و نکبت باقي نمانده است مسح توان دست به اين باب شهادت زد و پيروزمند و پر افتخار به وصل خدايي رسيد."
به راستي چمران مردي بود که در اين روزها که مردي از دنياي ابرقدرتان جهان رخت بربسته است، قد راست مي کرد و همه آنها را در برابر خداوند متعال، خوار و ذليل و پست جلوه مي داد.
|