پيشرفت، بهبودي، حركت، تغيير، دگرگوني، تحول، رهايي، آزادي، عشق، كشف رمز و راز زيباييها درطبيعت و در ارتباطات انساني و ... همه و همه نياز ما انسانهاست.
اما براي رسيدن به هركدام از آنها قطعا با مشكلاتي روبرو مي شويم كه بيترديد استرس و اضطراب يكي از اين مشكلات خواهد بود. ولي واقعيت اين است احساس اضطراب و نارضايتي بخشي از زندگي است كه بدون آن دسترسي به هيچ دستاورد مثبتي امكانپذير نيست.
اين اضطرابها به ما ميگويند كه چه چيزهايي نادرست است و نياز به تصحيح و تغييردارند. اما مهمتر از همه اين است كه دو راه براي برطرف كردن اضطراب وجود دارد: ما ميتوانيم با استفاده از دارو، پرخوري، گرسنگي و ساير مكانيسمهاي فرار، دربرابر اضطرابها واكنش نشان دهيم و يا اينكه تلاش كنيم با شناخت ابعاد مختلف مشكلمان، با آن دقيقا روبرو شده و آن را كاملا حل كنيم.
داروهاي بسيار مشهوري هستند كه به طور موقت اضطراب فكري- رواني را كاهش ميدهند اما آيا اين نوع درمان، مناسب است و هيچ مشكلي را حل ميكند يا اينكه چه بسا چنين برخورد موقتي با مسايل، باعث به تاخيرانداختن پيشرفت و بهبودي درزندگي ميشود.
اين تاخير چرا بوجود ميآيد؟ براي اينكه چنين افرادي به آن اندازه درمشكلشان فرو رفته و غرق شده و گرفتار جمود و سكون شدهاند كه هرگز نميتوانند به راهحلهاي اساسي و قابل توجه فكركنند، چه برسد به مرحله اجراي آن.
بنابراين، تنها زماني ميتوانيم به پيشرفت، بهبودي و دگرگوني درزندگي دست يابيم كه براي حل مشكلات خود حركتي را آغاز كرده و مسيرو جادهاي را براي رسيدن به هدف، تعريف و مشخص كنيم.
درحالي كه بسياري آنچنان برراهحلهاي موقتي تاكيد دارند كه هيچ راه ديگري خارج از اين حيطه براي برخورد جدي و مناسب با مشكلات، نظرشان را جلب نميكند.
افرادي كه دچاراختلال در خوردن هستند، علاوه برآن، از توانايي لازم براي تعريف و بيان احساسها و تفكيك نيازهاي مختلف خود برخوردار نيستند. به گونهاي كه اين مشكل، بهبودسازي زندگيشان را پيچيده و دشوار ميكند.
اما به راستي چگونه ميتوان روند زندگي را بهبود بخشيد؟... بيترديد شما نياز داريد حلكردن مشكلات را از جايي آغاز كنيد؛ به جاي اينكه از آنها فرار كنيد.
اما از كدام مشكل بايد آغاز كنيم؟ قطعا از مشكلي كه احساس ميشود مهمترين مسئله در شرايط كنوني است.
براي مثال، فردي كه به دليل بياشتهايي عصبي دربيمارستان بستري است، وقتي كمك پرستار با لوله غذاي مورد نيازش را تامين ميكند، اين مساله ناراحتش ميكند. ولي او در برابر اين مشكل به دوصورت ميتواند برخورد كند. يا اين ناراحتي را تحمل كند و فشارعصبي جديدي را تجربه كند؛ به عبارتي از اين مشكل فراركند يا اينكه به يك راهحل اساسي فكركرده و تلاش كند با تعويض اين كمكپرستار، به خود كمك كند فردي را انتخاب كند كه نسبت به او احساس خوبي دارد.
اين روش، آغاز تقديرو قدرداني اين فرد نسبت به احساس و خواست دقيقا خودش است و او به اين ترتيب ميتواند تاثيرگذاري برروند زندگياش را شروع كرده و راه چگونه خوشحال و راضيبودن را پيدا كند. |