نيلوفر اسعديبيگي _ ازدواج مانند تولد و مرگ، يكي از اتفاقات مهم زندگي هر فردي به حساب ميآيد و از اينرو سوالات مختلفي درباره اين دوره از زندگي و بويژه آغاز آن وجود دارد كه بايد توجه ويژهاي به آنها داشت.
سوالاتي مانند چه زماني مناسبترين سن ازدواج است؟ اختلاف سني مناسب در ازدواج چقدر است؟ و... اين سوالها به همراه هزاران سوال ديگر در ذهن همه افراد وجود دارند. البته عوامل بسياري از جمله مسائل اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي و... در تعيين جواب هريك از اين سوالها نقش دارند. از اينرو مروري بر سن ازدواج در ساير كشورها و فرهنگها و همچنين آداب و رسوم آنها ميتواند براي ما جالب باشد.
ابتدا به اين نكته اشاره كنيم كه در هر كشوري و با هر شرايطي، ازدواج كردن فقط به اين دليل كه فكر كنيم زمانش رسيده، ايده كاملا اشتباهي است.
هركس بايد زماني ازدواج كند كه از نظر عقلي و احساسي آمادگي پذيرش زندگي جديد را داشته باشد.
در هيچ كشوري و با هيچ فرهنگي، يك سن مناسب جادويي و خاص براي ازدواج وجود ندارد. در بيشتر فرهنگها، متوسط سن ازدواج بين 18 تا 23 سال براي دختران و 19 تا 25 سال براي پسران است؛ اما به عنوان مثال در اروپاي غربي افراد ترجيح ميدهند تا اواخر دهه دوم زندگي (اوايل 30 سالگي) مجرد بمانند؛ اما در اروپاي شرقي مردم اغلب در اواسط دهه دوم عمر يعني حدود 25 سالگي ازدواج ميكنند و در آسيا نيز سن ازدواج به شرايط گوناگوني چون زندگي در شهر يا روستا، سطح تحصيلات، سطح فرهنگي خانوادهها و... بستگي دارد؛ اما در بيشتر كشورهاي آسيايي جوانان بين سنين 18 تا 25 سال ازدواج ميكنند.
در سالهاي اخير در تمام كشورها با فرهنگهاي مختلف، متوسط سن ازدواج نسبت به ساليان گذشته تفاوت كرده و افزايش نشان ميدهد. افزايش ميانگين سن ازدواج در بيشتر جوامع، پديدهاي است كه در دهههاي اخير همه آنرا پذيرفتهاند.
متوسط سن ازدواج در بيشتر كشورهاي صنعتي افزايش يافته است، اما اين مساله مختص به كشورهاي صنعتي نيست؛ كشورهاي در حال توسعه يا كمتر توسعهيافته نيز با اين موضوع مواجه هستند. البته افزايش سن ازدواج در خانمها بيشتر ديده ميشود.
در برخي از كشورها، سن ازدواج ممكن است كمي كمتر باشد. به عنوان مثال در مكزيك در حال حاضر متوسط سن ازدواج مردان 3/23 و زنان 4/18 است. البته با افزايش صنعتي شدن مكزيك اين آمار هم افزايش يافته است.
امروزه در آمريكا متوسط سن ازدواج براي مردان 8/26 و 1/25 براي زنان است و نكته جالب اينكه هرچند اين عددها افزايش سن را نشان ميدهند؛ ولي سن ازدواج تفاوت چنداني با 100 سال پيش ندارد. كمترين ميانگين سن ازدواج در مردان مربوط به سال 1960 و 8/22 بوده است.
عواملي چون مسائل اقتصادي و فرهنگي، نقش مهمي در تعيين سن ازدواج در كشورهاي مختلف دارند. در بعضي كشورها، اعتقادات ديني هم از جمله عوامل بسيار مهم و تعيينكننده در اين موضوع است. به عنوان مثال در آمريكا، متوسط سن ازدواج با توجه به شرايط اجتماعي، آداب و رسوم خانوادگي و حتي موقعيت جغرافيايي و محل زندگي افراد تفاوت ميكند. در يك نگاه كلي، افرادي كه در شهرهاي بزرگ زندگي ميكنند، ترجيح ميدهند ديرتر ازدواج كنند و بچهدار شوند. آنها معمولا تا 30 سالگي مجرد باقي ميمانند؛ اما ساكنان مناطق روستايي معمولا زودتر و در اوايل دهه دوم زندگي ازدواج ميكنند.
در كشورهايي چون هند و پاكستان كه اين سنت وجود دارد كه والدين مراسم عروسي فرزندانشان را برگزار ميكنند و هزينهها بهعهده پدر و مادر عروس و داماد است، متوسط سن ازدواج 17 سال است و بيشتر دختران در 15 سالگي ازدواج ميكنند.
اين مساله (سن كم ازدواج) در كشورهاي آفريقايي نيز وجود دارد. البته در آن مناطق، خانوادهها به دليل مشكلات و مسائل مالي، دختران را زودتر مجبور به ازدواج ميكنند. نيجريه معمولا موارد كمترين سن ازدواج (مرد 23 سال و زن 17سال) را دارد. كشورهايي نظير دانمارك هم اغلب بيشترين سن ازدواج را دارند؛ يعني 2/30 براي زنان و 5/32براي مردان. چين و ژاپن نيز در بالا بودن سن ازدواج كه براي زن و مرد 30 سال است، همانند كشورهاي اروپايي هستند.
اما توجه به اين نكته مهم است كه آمارها نشان ميدهند در هر كشور متوسط سن ازدواج به تعداد طلاقهايي كه در هر سال اتفاق ميافتد نيز مربوط ميشود.
زندگي شهري، تحصيلات، آزادي و فعاليت بيشتر زنان در محيطهاي كاري، وجود رسانهها و... همگي شيوه زندگي و الگوهاي فكري افراد را تغيير دادهاند و اين بدان معناست كه افراد كنترل زندگي خود را بيشتر به دست گرفتهاند و براي ادامه زندگي خود تصميم ميگيرند.
به عنوان مثال در كشورهايي چون هندوستان عليرغم حفظ احترام والدين، دختران و پسران ديگر حاضر به ازدواجهاي كوركورانه و بدون شناخت نميشوند.
البته شناخت واقعي در ازدواج به معناي بالا رفتن سن ازدواج نيست و اين موضوع دلايل خاص خود را دارد كه در اينجا به برخي از آنها اشاره ميكنيم.
در قرن 18 حداقل سن قانوني ازدواج در بيشتر نقاط براي مردها 14 سال و براي خانمها 12 سال بوده است؛ اما امروزه از ازدواجي در اين سنين به عنوان قانونشكني ياد ميشود و جوانان ترجيح ميدهند در سنيني بالاتر نسبت به والدينشان ازدواج كنند. در اين دوران تعداد و درصد زناني كه زير 20 سال ازدواج ميكنند، به واقع هر روز كمتر و كمتر ميشود.
متوسط سن ازدواج در جهان
با آنچه ارائه شد، به طور ميانگين، متوسط سن ازدواج در سرتاسر جهان براي مردها 7/28 و براي زنان 8/26 است.
اين نكته هم حائز اهميت است كه در تمام جوامع، زنها ترجيح ميدهند با مردي بزرگتر و مردان با زني كوچكتر و جوانتر از خود ازدواج كنند؛ اما فرهنگ جامعه و شرايط محيطي نيز تعيينكننده اختلاف سني در ازدواجها هستند و به نظر ميرسد براي اختلاف سني مناسب در ازدواج، هنوز الگوي واحدي ارائه نشده است.
متوسط سن ازدواج نهتنها در اروپا و آمريكا بلكه در آسيا، آفريقاي شمالي و آمريكاي لاتين نيز افزايش پيدا كرده است.
جامعهشناسان دلايل متعددي براي اين افزايش سن مطرح كردهاند از جمله:
شرايط اقتصادي
شرايط اقتصادي در جوامع مدرن امروزي جوانان را مجبور ميكند تا از نظر مالي، شريكي مستقل براي خود پيدا كنند. مردان بويژه در قاره آسيا بايد از نظر مالي همسر و بچههاي خود را تامين كنند. پس دختران به دنبال افرادي هستند كه از نظر مالي مستقل و در سطح مناسبي باشند. از سوي ديگر براي مردها سخت خواهد بود كه در سنين پايين و جواني از نظر مالي، منبع درآمد بالايي داشته باشند. اين در شرايطي است كه شغل و كسب و كار مناسب نيز به افراد تحصيلكرده و با مهارت اختصاص داده ميشود و بديهي است كه نميتوان انتظار داشت فردي در سنين كمتر از 20 سال بتواند شغل مناسبي پيدا كند.
تحصيلات
تلاش براي تحصيلات بهتر و بالاتر نيز به عنوان يكي از دلايل افزايش سن ازدواج مطرح شده است. در پاكستان، هند، برزيل، السالوادور و مكزيك، سن ازدواج افراد تحصيلكرده معمولا بالاتر از افراد تحصيلنكرده است. در اغلب كشورها، افراد براي ادامه تحصيل ترجيح ميدهند مجرد باقي بمانند.
زندگي شهري
شهرنشيني و زندگي در مناطق شهري نيز نقش بسيار مهمي در افزايش سن ازدواج دارد.
در حومه شهرها و روستاها معمولا تحصيلات تكميلي، چندان مورد توجه قرار نميگيرد و از اينرو ازدواج در سنين پايينتر ممكن ميشود؛ هرچند يافتن يك زوج موافق و همراه در شهر شايد آسانتر به نظر آيد؛ اما ساختن زندگي مناسب و فراهم كردن وسايل آن در شهر، يك چالش بسيار جدي است.
وضعيت خانوادگي
خانواده در كشورهاي آسيايي يك بنياد اساسي است، به همين دليل سن ازدواج در كشورهاي شرقي كمتر است. گاهي فرزندان در خانواده پدري يا مادري، همسر و شريك زندگي خود را پيدا ميكنند. برخي اوقات نيز خود خانواده، نمونههايي مناسب براي ازدواج بچهها پيدا ميكنند؛ ولي اين شرايط در بيشتر كشورهاي اروپايي تفاوت دارد و بهطور ميانگين، سن 30 سال براي مردها و 26 سال براي خانمها متوسط سن ازدواج است.
سنتهاي پيش از ازدواج
از سوي ديگر در برخي كشورها همچون هند و پاكستان، سنتهاي خاص و گاهي سخت كه براي ازدواج وجود دارد، يكي از دلايل افزايش سن ازدواج هستند.
به عنوان مثال تهيه جهيزيه، سنتي است كه با وجود تفاوت در مناطق و كشورهاي مختلف، باعث افزودن به سن ازدواج ميشود. جهيزيه و مهريههاي سنگين، خود باعث ايجاد مشكل و تمايل به تجرد ميشوند.
ارزش زندگي مشترك
در كشورهاي غربي، ازدواج كمكم اهميت خود را از دست ميدهد و زندگي مشترك يك ارزش و هنجار اجتماعي تلقي نميشود. از اينرو افراد دليلي براي ازدواج بويژه در سنين پايين نميبينند.
مشكلات ازدواجهاي زودهنگام
ازدواج در سنين كم و خيلي زياد هر دو مشكلات خاص خود را دارد؛ اما در اينجا به مواردي درخصوص مشكلات ازدواجهاي زودهنگام اشاره ميكنيم.
افزايش نرخ طلاق ساليان زيادي است كه مورد توجه جامعهشناسان بوده است. براساس تحقيقات انجام شده، طلاق بيشتر در ازدواجهاي با سن كمتر صورت ميگيرد. ازدواج نوجوانان 14 تا 20 ساله و جوانان با سن كم، با ميزان طلاقي برابر با 51 تا 75درصد مواجه ميشود. آمارها نشان ميدهند كه هرچه زن به هنگام ازدواج سن بيشتري داشته باشد، ازدواج بيشتر دوام خواهد داشت.
يك سوال جالب وجود دارد، اگر شما بدانيد پروازي 50 درصد احتمال سقوط دارد، آيا باز هم سوار آن هواپيما ميشويد؟
دلايل طلاق بويژه در بين نوجوانان مشخص است. با رشد شخصيت، اهداف و احتياجات فرد در طول زمان تغيير ميكند و ممكن است شما در 30 سالگي يك فرد كاملا متفاوت با 18 سالگي خودتان باشيد.
همچنين مطالعات بيانكننده اين است كه حس عاشق شدن در سنين پايين بين 2 تا 6 ماه طول ميكشد. به بيان ديگر عشق در دوران نوجواني زياد پايدار نيست و دوام ندارد. پس بهتر است كه در سنين پايين درگير مساله ازدواج نشويد.
چند توصيه
* كارشناسان ميگويند پيش از ازدواج، فرد بايد از لحاظ عقلي و عاطفي به بلوغ رسيده باشد تا بتواند متوجه موارد زير بشود و آنها را تجزيه و تحليل كند.
* عشق براي ادامه يك زندگي موفق كافي نيست. نگراني زوجها در زندگي، واقعي است و كوشش آنها براي داشتن شغل، خانه، بيمه و... اموري واقعي و جدي هستند. پيگيري اين موضوعات و عدم دستيابي به آنها، زوجهاي جوان را واقعا خسته ميكند. پس چرا بعضي افراد در سنين كم خود را درگير اين مسائل ميكنند؟
* اهداف، انتظارات و شرايط خود را براي ازدواج در نظر بگيريد و مطمئن شويد كه آيا شريك شما ميتواند اين نيازها را برآورده سازد؟ به يقين براي جوانان سخت خواهد بود تا با تجربه اندك خود بتوانند متوجه اين موضوع و همچنين نيازهاي طرف مقابل شوند.
* شما بايد هنگام ازدواج كاملا از نظر احساسي، فيزيكي و مالي مستقل باشيد و وابسته به خانواده خود نباشيد. يك ازدواج موفق به دو فرد مستقل نياز دارد تا يك مجموعه كامل تشكيل دهد. بسياري از جوانان معمولا به دليل اينكه ميخواهند از شرايط بد خانوادگي جدا شوند، ازدواج ميكنند كه اين به هيچوجه راهحل مناسبي نيست.
* بكوشيد خودتان را بشناسيد. بدانيد كه در زندگي چه چيزي ميخواهيد؟ چه چيزي ميخواهيد به ديگران ارائه كنيد و چگونه؟ پس با هدف زندگي كنيد و آنگاه شما ميتوانيد ديد مناسبي نسبت به زندگي داشته باشيد.
اگر در سن ازدواج هستيد، اميدواريم با درك صحيح شرايط و با انتخابي معقول، آيندهاي خوش و توام با تفاهم و موفقيت براي خود و همراه زندگيتان فراهم آوريد. |