صغری 25 ساله با بیان این مطلب درباره سرگذشت تاسف بار خود به مشاور و مددکار اجتماعی رسالت مشهدگفت: روزی که «عیسی»به خواستگاری ام آمد من نمی دانستم که او یک زن صیغه ای دارد اما بعد از ازدواج زمانی به این موضوع پی بردم که دیگر کار از کار گذشته بود .
خلاصه اختلافات و مشاجره های ما در زندگی از همین جا آغاز شد و «عیسی» قول داد تا همسر صیغه ای اش را طلاق بدهد من هم با دلخوشی به وعده و وعیدهای شوهرم در حالی باردار شدم که هوویم«حسنیه»نیز باردار شد و دیگر قصد نداشت از شوهرم طلاق بگیرد. در این گیر و دار، قهر وآشتی های ما ادامه یافت و من هربار با وساطت بزرگ ترها به زندگی مشترکم بازمی گشتم تا شاید عیسی هوویم را طلاق بدهد و بعد از گذشت چندماه از این ماجراها پسرم «فردین» به دنیا آمد و من وقتی مطمئن شدم که عیسی دیگر قصد ندارد «حسنیه»را طلاق بدهد،فرزندم را به آغوش گرفتم و به خانه پدرم رفتم. حدود یک هفته بعد «عیسی»سوار بر یک دستگاه پراید به در منزل پدرم آمد و بعد از مشاجره و درگیری، ناگهان پسرم را از آغوشم جدا کرد و با خودش برد. من که خیلی نگران شده بودم به سراغ همسرم رفتم ولی او را پیدا نکردم. الان چند روزی است که از نوزاد شیر خواره ام اطلاعی ندارم و می ترسم بلایی به سرش بیاید چرا که او هنوز فقط یک نوزاد است و باید از شیر مادر استفاده کند. از سوی دیگر هنگامی که دریافتم خانواده شوهرم فرزندم را از من پنهان می کنند و تلاش هایم برای یافتن او بی فایده است راهی کلانتری شدم تا از طریق قانونی بتوانم نوزادم را به آغوش بگیرم و …
با توجه به اهمیت این ماجرای تاسف بار و با صدور دستوری ویژه از سوی سرهنگ مجتبی حسین زاده(رئیس کلانتری رسالت مشهد)تلاش نیروهای انتظامی با کسب مجوز قضایی برای احضار «عیسی»درحالی آغاز شد که بررسی های نامحسوس نشان داد او در منزل مسکونی اش حضور ندارد و تنها به صورت تلفنی ادعا کرد در صورتی که همسرش به سازگاری در زندگی مشترک ادامه دهد، نوزاد را به او بازمی گرداند. از سوی دیگر نیز با ابراز ناراحتی و اضطراب زن جوان،پرونده ای در دایره مددکاری اجتماعی کلانتری تشکیل شد واین ماجرا در حالی زیر ذره بین تحقیقات قرارگرفت که مقام قضایی دستورات قاطعی را برای بازگرداندن «فردین»به آغوش مادرش صادر کرد تا این نوزاد کوچک،قربانی اختلاف بزرگ تر ها نشود!
|