پس از این جریان ابراهیم توسط برادر و عموی سیاوش به بیمارستان شهید مدنی کرج و از آنجا به بیمارستان سینای تهران منتقل شد، اما سرانجام فوت کرد. پس از مرگ وی ماموران تحقیقات خود را برای دستگیری سیاوش آغاز کردند و متوجه شدند متهم بعد از ارتکاب قتل به اصفهان فرار کرده و بالاخره بعد از یک سال فرار، سیاوش را در حالی که خود را با فامیلی دروغ به خانواده‏ای معرفی کرده و قصد ازدواج با دختر آنها را داشت، دستگیر کردند.

باتوجه به مدارک موجود در پرونده و اقرار صریح متهم به قتل و مواد 206 و 207 قانون مجازات اسلامی تقاضای صدور حکم قانونی را دارم. سپس به دستور قاضی عزیزمحمدی، رئیس دادگاه پدر و مادر ابراهیم به عنوان اولیای دم در جایگاه حاضر شدند و تقاضای صدور حکم قصاص کردند. پدر ابراهیم گفت: همانطور که سیاوش ناجوانمردانه به پسرم از پشت با چاقو ضربه زد، باید قصاص شود.

در ادامه جلسه دادگاه به دستور رئیس دادگاه سیاوش متهم به قتل در جایگاه حاضر شد تا از خود دفاع کند. وی گفت: اتهام قتل ابراهیم را قبول دارم، ولی قصد نداشتم او را بکشم، این ابراهیم بود که به من حمله کرد، او اول با چاقوی بزرگی که داشت2 ضربه به من زد یکی به دستم و یکی به کتفم. من داشتم از خودم دفاع می‏کردم و اگر من او را نمی‏زدم، ابراهیم مرا می‏کشت.

قاضی: اختلافتان بر سر چه بود؟

متهم: درست نمی‏دانم، او با برادرم سامان درگیر بود، من و ابراهیم با هم دوست بودیم و اول او به من حمله کرد.

قاضی: چطوری می‏توانی ثابت کنی که ابراهیم اول به تو حمله کرد؟

متهم: او به من 3ضربه زد و همه آن را دیدند، البته من پیش دکتر نرفتم و چون فراری بودم خودم زخمم را مداوا کردم.

قاضی: اگر قصد نداشتی ابراهیم را بکشی، پس چرا فرار کردی؟

متهم: او دوست من بود و من بارها با پدر و مادرش سلام وعلیک کرده بودم و خجالت می‏کشیدم در چشمان آنها نگاه کنم.

قاضی: آنچه در پرونده آمده حاکی از آن است که شما در بازداشتگاه خودزنی کردید؟

متهم: نه، اینطور نبود من هرگز خود زنی نکردم و نمی‏دانم این گزارش از کجا آمده است.

قاضی: ضربه اول را چه کسی زد؟

متهم : اول ابراهیم زد، همه ایستاده بودند و هیچکس جلونیامد تا ما را جدا کند. من هم نمی‏توانستم مقابله نکنم ، چون او قطعا مرا با چاقو می‏زد و می‏کشت، عمق ضرباتی هم که او به من وارد کرد زیاد بود، اما من چون فراری بودم خودم را درمان کردم، درست 15 روز زخم‏هایم خونریزی داشت.

قاضی: با آن شرایطی که داشت چرا می‏خواستی ازدواج کنی؟

متهم: به هرحال باید سر و سامانی به زندگی‏ام می‏دادم، در تمام طول یک سال زندگی‏ام در اصفهان درست مانند یک زندانی بودم. درآنجا هم از خانه بیرون نمی‏آمدم. باور کنید اگر من ابراهیم را نمی‏زدم او مرا می‏کشت، هیچ راه فراری نداشتم و مجبور بودم زندگی‏ام را نجات دهم. بنابراین گزارش بعد از پایان دفاعیات این جوان قاضی عزیزمحمدی، رحیمی، سبزه واری ، باقری و نظری برای صدور رای نهایی وارد شور شدند. رای این پرونده طی چند روز آینده صادر خواهد شد.