محمد که از اختلاف با همسرش ناراحت شده بود، در خانه نیز با وی درگیر می‏شود و به خاطر عصبانیت شدید با روسری دست و پای مقتول را می‏بندد و بنزینی را که از قبل تهیه کرده بوده، را روی وی می‏ریزد و او را در معرض شعله اجاق گازی که از قبل روشن بوده می‏گذارد و بعد او را به آتش می‏کشد. طیبه چون دست‏هایش بسته بود، نمی‏تواند اقدامی بکند و محمد به افرادی که از بالای دیوار خانه آنها وارد شده بودند اجازه امدادرسانی نمی‏دهد، اما در نهایت طیبه با دخالت پلیس به بیمارستان سجاد منتقل می‏شود و بعد از چند روز بر اثر شدت جراحات فوت می‏کند. نماینده دادستان ادامه داد: باتوجه به دلایل مندرج در پرونده از جمله اظهارات شهود و بسته بودن دست مقتول هنگام حادثه و اعترافات متهم و سایر دلایل، بزهکاری محمد محرز است بنابراین باتوجه به درخواست اولیای دم تقاضای صدور حکم قانونی را دارم.

شکایت اولیای دم

در ادامه جلسه دادگاه، حسین- پدر طیبه - به عنوان یکی از اولیای دم در جایگاه حاضر شد و گفت: من از محمد دامادم که فرزند برادرم نیز هست شکایت دارم. او دختر 20 ساله‏ام را آتش زده و تقاضای قصاصش را دارم، دخترم طیبه بسیار تودار بود ، او هیچ چیز درمورد مشکلاتش به ما نمی‏گفت، اما محمد پسر گستاخی است. حتی یک بار به من گفت، کاری می‏کنم که نتوانی سرت را جلو فامیل بلند کنی، چند روز بعد پسرم به من گفت محمد طیبه را کتک زده و از همان زمان طیبه سرگیجه دارد.

اما طیبه رفتارهای شوهرش را از ما مخفی می‏کرد. روز حادثه آنها برای ناهار به خانه ما آمده بودند 3 ماه بود که زندگیشان را شروع کرده بودند. سپس مادر طیبه به عنوان دیگر ولی دم مقتول در جایگاه حاضر شد و گفت: تقاضای قصاص متهم را دارم، او مرد بی‏رحمی است، طیبه بسیار دختر آرامی بود، او هیچ وقت به من چیزی نمی‏گفت و حتی از رفتارهای شوهرش گلایه نمی‏کرد، روز حادثه وقتی در خانه ما ناهار خوردند ، حدود ساعت 4 بعدازظهر بود که رفتند ما هم سر مزار یکی از اقوام رفتیم و وقتی برگشتیم همسایه‏ها گفتند خانه طیبه آتش گرفته است . من دقیقا نمی‏دانم این حادثه چه ساعتی اتفاق افتاد.

آنطور که شنیدم حدود ساعت 17:30 بود.

متهم در دادگاه چه گفت

بعد از اظهارات مادر طیبه، محمد- متهم پرونده - در جایگاه حاضر شد تا به سوالات 5قاضی دادگاه پاسخ دهد.

قاضی عزیز محمدی: اتهام شما قتل عمد همسرتان طیبه است ، آیا قبول دارید؟

محمد: بله، قبول دارم اگر پدر و مادر طیبه قصاص مرا می‏خواهند، من حاضرم، در این ماجرا نه تنها من و طیبه بلکه همه فنا شدند، حتی اعضای خانواده خودم.

قاضی عزیز محمدی: تعریف کن روز حادثه چه اتفاقی افتاد.

محمد: خودم هم نمی‏دانم چه شد، قصد کشتنش را نداشتم، ساعت 4بعدازظهر از خانه پدر زنم به خانه خودمان رفتیم، من در خانه پدر زنم با خواهر طیبه به خاطر این که نوار کاستی که از دوستم امانت گرفته بودم و او برداشته بود، دعوا کردم و بعد که به منزل خودمان بازگشتیم طیبه به من گفت که چرا با خانواده‏ام اینطور رفتار می‏کنی، دعوای ما بر سر این مسئله بالا گرفت و کار به جایی رسید که طیبه به خاطر عصبانیتی که داشت مایع ظرفشویی برداشت تا بخورد و خودکشی کند، من به او گفتم بی‏خود تلاش نکن مایع ظرفشویی کسی را نمی‏کشد و آن را گرفتم، عصبانیت طیبه فروکش نمی‏کرد و چاقو برداشت تا خودش را بکشد، اما من چاقو را هم از دستش گرفتم، او دوباره خواست چاقو را بردارد. برای همین دستهایش را بستم و خودم از خانه بیرون آمدم و گفتم شاید تنهایی او را آرام کند و بهتر است چند ساعتی مرا نبیند ، اما طیبه آرام نمی‏شد، بنزینی که در خانه داشتم به اتاق بردم تا تهدیدش کنم شاید از این طریق او آرام شود.

محمد در حالی که به سمت در دادگاه می‏رفت تا نشان دهد روز حادثه چه اتفاقی افتاده بود، ادامه داد: خانه ما در زیرزمین بود. من در را به حالت نیمه باز گذاشتم گالن 3لیتری بنزین را نشان دادم و گفتم اگر به این کارهایت ادامه دهی خانه را آتش می‏زنم. یکدفعه گالن از دستم افتاد و بنزین روی زمین پاشیده شد. اجاق گاز روشن بود و تقریبا 2 متر با طیبه فاصله داشت. یکدفعه، خانه آتش گرفت، اول از ترس فرار کردم و در این لحظه در قفل شده بود ، تلاش می‏کردم در را باز کنم و دوباره به داخل خانه بروم، اما نمی‏شد. سه بار خانه گر گرفت و خاموش شد تا این که شیشه در را شکستم و وارد شدم. پتو را دور طیبه پیچیدم و او را خاموش کردم و به بیمارستان رساندم، طیبه دست‏هایش بسته بود و نتوانست کاری بکند . قاضی: شاهدان گفته‏اند تقریبا 15دقیقه به در کوبیدند تا در را باز کنی، اما این کار را نکردی تا این که از دیوار وارد خانه شدند . چرا این کار را کردی؟ محمد: من نمی‏خواستم طیبه بمیرد، خیلی هول کرده بودم و اصلا حرف‏هایی که زدند درست نبود، واقعا در آن لحظه نمی‏توانستم تصمیم بگیرم که چه باید بکنم، من بنزین را فقط به خاطر این که طیبه را بترسانم به خانه بردم و اگر آن گالن لعنتی از دستم نیافتاده بود، این مسئله اتفاق نمی‏افتاد.

قاضی عزیز محمدی: همسایه‏ها می خواستند طیبه را نجات دهند، اما تو اجازه ندادی در را باز کنند؟

محمد: من نمی‏توانستم در را باز کنم، باور کنید در باز نمی‏شد، درست است که من قبلا طیبه را کتک زدم ، اما آن روز درگیری ما اینطور نبود که آتشش بزنم.

قاضی عزیزمحمدی: اما پزشکی قانونی گفته است که جراحتی روی بازوی او بوده که در زمان حیاتش به وی وارد شده است، از طرفی مقداری از پتو و گالن پلاستیکی که بنزین 3لیتری در آن بوده به بدن طیبه چسبیده است، در مورد این مسئله چه می‏گویی؟

محمد: نمی‏دانم ماجرای جراحت چیست، من روز حادثه حتی سیلی هم به صورت طیبه نزدم، در مورد گالن هم اینطور بود که وقتی گالن به زمین افتاد و بر اثر بنزین خانه آتش گرفت، طیبه روی گالن افتاد و در خانه بر اثر شدت انفجار بسته شد. در همان زمان بود که بر اثر آتش ‏سوزی گالن بر بدن طیبه چسبید.

پس از اظهارات محمد، وکیل مدافع وی در جایگاه حاضر شد و به دفاع از موکل خود پرداخت، قاضی عزیز محمدی نیز بعد از پایان سخنان وکیل مدافع ، اعلام تنفس کرد و در 15دقیقه تنفس با 4 قاضی مستشار دیگر در خصوص پرونده مشورت و در نهایت اعلام کرد ادامه جلسه دادگاه برای انجام تحقیقات به آینده موکول می‏شود. محمد تا جلسه بعدی توسط ماموران به زندان منتقل شد.