در ادامه جلسه دادگاه به دستور قاضی عزیز محمدی، حسین متهم پرونده در جایگاه حاضر شد، وی درخصوص اتهامش گفت: قبول دارم که امیرعباس را من به قتل رساندم، اما قتل عمد نبود.

وی گفت: روز حادثه ناصر دوستم به سراغم آمد، من داشتم موتورم را جلوی در درست می‌کردم، قرار شد با هم به طرف باشگاه برویم من و ناصر داشتیم با هم شوخی می‌کردیم و به سر و کله هم می‌پریدیم، یک دفعه دیدم امیرعباس که 4 سال هم از من بزرگتر بود به سراغم آمد، او ناگهان مرا به باد کتک گرفت و مرتب داد و فریاد می‌کرد که چرا ناصر را کتک می‌زنی، دعوای ما بالا گرفت و کار به جایی رسید که من از شدت عصبانیت چاقویی که در جیبم بود درآوردم و ضربه‌ای به امیرعباس زدم. من فقط یک ضربه زدم و فکر نمی‌کردم که تا این حد آسیب ببیند. بلافاصله هم امیرعباس را به بیمارستان نیروی هوایی رساندیم، اما او فوت کرد.

حسین که توسط ماموران 132 نبرد دستگیر شده بود در آخرین دفاع خود گفت: از اتفاقی که افتاده بسیار پشیمان و ناراحتم، امیرعباس هم از دوستان من بود و راضی به مرگش نبودم و از خانواده او تقاضای بخشش دارم. اگر امیرعباس روز حادثه آنقدر مرا کتک نمی‌زد این اتفاق نمی‌افتاد. بعد از پایان جلسه محاکمه قاضی عزیز محمدی و 4 قاضی مستشار دیگر برای صدور رای نهایی وارد شور شدند.