به گزارش خبرنگار ما این جوان 24ساله که محمد نام دارد در اعترافات خود گفته است که از یک سال پیش با معصومه دوست بوده و پس از اختلاف با او وی را به پارک طالقانی کشانده و به قتل رسانده است. بنابراین گزارش صبح روز 29خردادماه سال جاری ماجرای قتل زنی50 ساله در پارک طالقانی به بازپرس ویژه قتل تهران گزارش و با حضور او در این محل تحقیقات پلیسی برای کشف راز جنایت آغاز شد. جسد این زن که هویت او مشخص نبود در حالی پیدا شد که طنابی زرد رنگ به دور گردنش بسته شده و سر دیگر طناب به درختی در فاصله 2متری آن گره خورده بود. ولی از آنجا که جسد زن 50ساله در سرازیری و روی سطح زمین قرار داشت ماموران دریافتند او به قتل رسیده است و عاملان جنایت قصد داشتهاند قتل او را خودکشی جلوه دهند.
پس از بررسیهای اولیه کارآگاهان به دستور بازپرس هنرمند جستوجوی لوازم مقتول را آغاز کردند و در این میان متوجه شماره تلفنی شدند که در کیف دستی او وجود داشت. ماموران با ردیابی این شماره تلفن به کارگاهی رسیدند که یک جوان افغانی نگهبان آن بود ولی او در بازجوییهای انجام شده گفت که مقتول را نمیشناسد و روزانه دهها نفر از هموطنانش از تلفن کارگاه استفاده میکنند.
چند روز پس از این ماجرا، در حالی که تحقیقات پلیسی برای کشف راز قتل زن 50ساله با بنبست مواجه شده بود نخستین سرنخ در اختیار کارآگاهان قرارگرفت. خانواده این زن که با مراجعه به پزشکی قانونی جسد مادرشان را شناسایی کرده بودند به ماموران گفتند مردی ناشناس با آنها تماس گرفته و گفته است که مادرشان معصومه حوالی پارک طالقانی تصادف کرده و کشته شده است. پس از اظهارات خانواده معصومه، ماموران به ردگیری شماره تلفن مرد ناشناس دست زدند و بار دیگر به همان کارگاهی رسیدند که در تحقیقات اولیه رسیده بودند.
به این ترتیب جوان افغانی که محمد نام دارد بار دیگر دستگیر و بازجوییهای فنی از او آغاز شد. محمد اینبار با اعتراف به قتل معصومه گفت: من از یک سال پیش با معصومه رابطه داشتم و در این مدت او مقدار زیادی از لوازم محل زندگیام را با خود برده بود. من وقتی دیدم معصومه حاضر نیست لوازم مرا بازگرداند او را به پارک طالقانی کشاندم و به وسیله طناب خفهاش کردهام. سپس جسدش را طوری روی زمین قرار دادم که پلیس فکر کند او خودکشی کرده است.
پس از اعترافات محمد، بازپرس هنرمند برای او رار بازداشت صادر کرد و قاتل 24ساله برای انجام تحقیقات تکمیلی روانه اداره آگاهی شد.
|