پسرجوانی که متهم است در یک نزاع دسته جمعی مردی را به قتل رسانده دیروز در برابر 5قاضی شعبه71 دادگاه کیفری استان تهران اتهام قتل عمد را انکار کرد.
در ابتدای جلسه محاکمه، خاکی نماینده دادستان در جایگاه حاضر شد و گفت: تابستان سال گذشته به ماموران انتظامی اسلامشهر خبر دادند در یک نزاع دسته جمعی مرد جوانی به نام علی اصغر با ضربه چاقو به قتل رسیده است. بلافاصله ماموران در محل حاضر شدند و تحقیقات خود را آغاز کردند. در بررسیها مشخص شد علی اصغر با ضربه جوانی به نام بهزاد به قتل رسیده و بهزاد فرار کرده است. بلافاصله ماموران تحقیقات را برای دستگیری جوان متهم به قتل آغاز کردند و موفق شدند بعد از چند روز او را در یک ساندویچ فروشی دستگیر کنند. وی بعد از بازداشت به قتل اعتراف کرد و گفت: وقتی دیدم دوستم سعید دعوا میکند به سراغش رفتم. او چاقویی به من داد ومرتب فریاد میزد بزن، من مقتول را اصلا نمیشناختم، اما با تحریک سعید چاقو را زدم.
نماینده دادستان افزود: باتوجه به اعتراف صریح متهم و بازسازی صحنه قتل و مدارک موجود در پرونده، از نظر دادسرا بهزاد مجرم شناخته شده و تقاضای صدور حکم قانونی را باتوجه به درخواست اولیای دم دارم.
سپس قاضی عزیزمحمدی از بهزاد خواست تا از خود دفاع کند او گفت: روز حادثه من داشتم با موتورم به خانه برمیگشتم که سعید جلو مرا گرفت. او گفت با شخصی به نام علی اصغر بر سر دختری که معروف به «کماندو» است دعوا کرده ، آن دختر در ماشین سعید نشسته بود. ظاهرا سعید و علی اصغر برای تصاحب این دختر با هم دعوا میکردند، نمیخواستم دخالت کنم اما سعید یکدفعه چاقو را به دستم داد و گفت تو رفیق من هستی در همین لحظه چند موتور سوار آمدند آنها به سعید حمله کردند، من یکی از آنها را گرفتم و با سر به صورتش زدم و وی را به گوشهای پرت کردم، سپس نفر دوم آمد، او را نمیشناختم به او گفتم دیگر بس است بروید اما سعید که داشت با چند نفر دیگر دعوا میکرد مرتب به من میگفت بزن، چاقو در دستم بود یکدفعه سعید و آن چند نفر روی من افتادند، من مقتول را روی کاپوت پیکان خوابانده بودم تا اجازه ندهم حمله کند، در یک لحظه وقتی سعید و بقیه شرکت کنندگان در نزاع روی من افتادند چاقو بر بدن علی اصغر فرو رفت. من خیلی ترسیده بودم چاقو را پرت کردم و پا به فرار گذاشتم به خانه رفتم، به پدرم گفتم دعوا کردم و شخصی را با چاقو زدم، او گفت خودت را به ماموران معرفی کن، سپس سعید به من زنگ زد و گفت: هر چه پول داری جمع کن باید با هم به کیش و از آنجا به دوبی برویم پرسیدم چرا گفت علی اصغر فوت کرد، پس از این جریان به مشهد رفتم مدتی در آنجا بودم که شنیدم پدرم را به جای من بازداشت کردند به تهران آمدم که خودم را معرفی کنم که توسط ماموران دستگیر شدم.
بهزاد در مورد نقش دختری به نام کماندو در این قتل گفت: من او را نمیشناسم فقط میدانم از دخترانی است که پسران زیادی با او در ارتباط بودند، ظاهرا علی اصغر و سعید هر دو قصد داشتند با او دوست شوند و بر سر این مسئله دعوا کردند.
متهم در آخرین دفاعیاتش گفت: من علی اصغر را نمیشناختم و قصد کشتن او را نداشتم فقط یک حادثه باعث مرگ او شده است و ضربه را من به وی نزدم.
سپس وکیل مدافع بهزاد جوان 20ساله به دفاع از او پرداخت و با پایان یافتن دادگاه، رای پرونده بزودی صادر میشود.
|