در آخرین روزهای رضاشاه – ریچارد استوارت – هوشنگ مهدوی-
در تهران، در ساعت ده بامداد صبح 7 شهریور 1320 یک کاروان اتومبیل سواری حامل خانواده سلطنتی، کاخ سعدآباد را به مقصد اصفهان ترک کرد. به زودی شایعاتی در پایتخت پیچید که شاه و کلیه اعضای خانوادهاش فرار کردهاند، ولی رضا شاه با ولیعهد 22 سالهاش محمدرضا در تهران مانده بود. شاه که از بمبارانهای مکرر شوروی پس از ترک مخاصمه به شدت ناراحت بود، ابراهیم قوام پدر دامادش را نزد سرریدربولارد وزیر مختار انگلیس فرستاد تا نگرانیهایش را ابراز نماید. قوام در ضمن استفسار کرد هرگاه شورویها وارد تهران شوند، آیا سرریدر میتواند به شاه در سفارت انگلیس پناه بدهد؟!.
پاسخ بولارد دلگرم کننده نبود... آن شب رادیو لندن به حمله به شخص رضاه شاه پرداخت و اظهار داشت در ایران مواد خوراکی وجود ندارد، چون شاه آنها را به آلمانیها فروخته است! سپس بیبیسی شاه را برای دزدیدن زمینهای مردم مورد انتقاد قرار داد... دولت بریتانیا از رادیو بیبیسی برای فاصله ایجاد کردن بین خود و شاه غیرمحبوب استفاده میکرد، زیرا بسیاری از ایرانیان بر این باور بودند که انگلیسیها رضاشاه را روی کار آوردهاند و رژیم او را از طریق کمکهای شرکت نفت سرکار نگاه داشتهاند!...
این تبلیغات رادیویی بسیاری از ایرانیان را شگفتزده کرد، زیرا تا آن زمان انتقاد علنی از شاه جنایت به شمار میرفت. اما کشیش ویلیام میلر مبلغ دینی آمریکایی میگفت که اتهامات انگلیسیها در مورد کمبود مواد خوراکی نادرست است. محصول آن سال به تازگی جمع آوری شده بود و ذخایر معتنابهی از مواد خوراکی در انبارها وجود داشت. گو این که مقامات دولتی در پخش آنها در میان مردم بیرغبت بودند...
حملات رادیو لندن رضاشاه را نگران ساخت، چون میترسید مردم را به شورش و طغیان تحریک کند، بنابراین به فروغی نخست وزیر دستور داد در تهران حکومت نظامی اعلام کند و سپهبد امیراحمدی را به فرمانداری نظامی پایتخت منصوب کرد... آن شب کشیش ویلیام میلر در بازگشت از مراسم نیایش شبانگاهی متوجه شد که خودروهای نظامی به سرعت در شهر مشغول رفت و آمد هستند. یک دوست ایرانی به او گفت ظاهرا قرار است قشون شوروی فردا وارد شهر شود و پیشبینی کرد که "یک واقعه در شرف وقوع است".
|