سفرنامه! ابن بطوطه-طوغان فرغانهای و برادر او از بزرگان شهر فرغانه بودند که به دربار حاکم دهلی آمدند. حاکم در حق آنان از نیکی فروگذار نکرد و مال بسیار بخشید. بعد از مدتی دو برادر خسته شدند و هوای وطن به سرشان زد و خواستند که از هندوستان بگریزند. یکی از کسان آنان مطلوب را به گوش حاکم رسانید. بفرمود تا هر دو برادر را به دو نیمه کنند و مال آنان را به همان شخصی که گزارش داده بود تسلیم کردند و این رسم هندوستان است که هر کسی در باب دیگری جاسوسی کند و مطالبی را اسناد داده به ثبوت برسد، در صورتی که متهم مستوجب مجازات قتل باشد اموالش را به شخص خبرچین تسلیم میکنند.
روزی که اسیران را پیش حاکم آوردند من حاضر بودم. یکی از آنان ریش بلندی داشت و خیلی میترسید و مرتبا سوره یاسین میخواند. به دستور حاکم آنها را جلو پیلانی انداختند که برای همین کار تربیت شدهاند. دندان این فیلها را که برای کشتن مردم تربیت میشوند با آلتی آهنین مانند شمشیر مسلح میسازند که از هر دو طرف میبرد. فیلبان سوار فیل میشود. هنگامی که محکوم را جلو فیل رها میکنند فیل با خرطوم خود او را از زمین بلند کرده به هوا میاندازد. سپس با دو دندان انیاب خود او را گرفته به زمین میزند و پای خود را بر سینه او مینهد و هر طور فیلبان دستور دهد عمل میکند. یعنی اگر دستور قطعه قطعه کردن محکوم صادر شد، فیل با آن آلتهای آهنین که به دندانهایش بستهاند او را تکه تکه میکند و اگر قرار باشد که پوست از تن او بکنند پیل او را آنقدر زیر پای خود میمالد که استخوانش له شده و به سرعت بتوان پوستش را کند!
بعد از غروب که از کاخ حاکم بدر آمدم، سگها ر ا دیدم که گوشت این مقتولین بیچاره را میخوردند و پوستشان را هم در گوشهای دیگر با کاه پر کرده بودند...
|