اغلب مردهايي كه در معرض استرس شديد قرار دارند در خود فروميروند، سكوت ميكنند و بياحساس ميشوند تا مسئله خود را به شكلي حل كنند.
از آنجايي كه طبيعت اصلي مرد، مردانه و مذكر است براي مبارزه با استرس به اين نياز دارد كه خود را از معركه عقب بكشد و مدتي را به تنهايي بگذارند. اين رفتار قدرت مردانه او را تشديد و تقويت ميكند.بنابراين زمان مناسبي براي رسيدگي به واكنشهاي عاطفي و احساسي نيست. اغلب مردها در برخورد با استرس ابتدا با احساسات خود قطع رابطه ميكنند تا بتوانند به طور عيني و منطقي با مسئله پيش آمده برخورد كنند.
زنها از اين رفتار مردها به هراس ميافتند زيرا اگر قرار باشد زني با احساسات خود قطع ارتباط كند بايد به قدري ناراحت باشد كه بخواهد كسي را رد كند اما اين موضوع در مورد مردها صدق نميكند در حاليكه مردها خود به خود در واكنش به استرس با احساسات خود قطع رابطه ميكنند.
مرد توانايي آن را دارد كه در لحظهاي در خود فرو برود و سكوت اختيار كند به همين شكل ميتواند در لحظهاي از اين حال خارج شود.
وقتي مردها متعادلتر ميشوند براي آنها صحبت درباره اينكه از چه موضوعي ناراحت بودند سادهتر ميشود.
وقتي مرد از دنياي سكوت و تنهايي بازميگردد ممكن است حرفي براي گفتن نداشته باشد زيرا ممكن است به اين نتيجه رسيده باشد كه دليل و موضوعي براي ناراحت شدن وجود ندارد. در اغلب موارد وقتي مرد از سكوت و انزوا خارج ميشود و ميگويد كه همه چيز خوب و عاليست بهتر است زنش به اين گفته او اطمينان كند و در شرايط آرام قرار بگيرد.
زنها را درك كــنيد
نياز به درك شدن براي زنها
وقتي مرد، زمان كافي براي درك كردن احساسات و نيازهاي همسرش صرف نميكند زن به سادگي سردرگم ميشود و امكان اينكه واكنشي شديد و بيتناسب نشان دهد افزايش مييابد.
وقتي زني احساسات خود را با شوهرش در ميان ميگذارد اگر شوهر به حالت انفعالي به صحبتهاي او گوش فرا دهد و اميدوار باقي بماند كه به زودي حرفهاي زنش تمام خواهد شد روي او اثر ميگذارد و بر ابهامات يا ناراحتيهايش ميافزايد.
وقتي زنها تصميم ميگيرند مانند مردها رفتار كنند و به منطق بيش از احساسات خود بها بدهند گيج و سردرگم ميشوند به خصوص اگر قرار باشد زير فشاري براي تصميمگيري باشند. معمولا وقتي زني سردرگم است، ميخواهد تصميمي بگيرد در اين زمان او بيش از هر چيز به آرامش نياز دارد وبايد آرام بگيرد و احساساتش را مرور كند. در اين زمان است كه ميتواند به راحتي تصميم بگيرد. وقتي مردي براي درك كردن زنش به حرفهاي او گوش ميدهد خود به خود متعادلتر ميشود و زن زماني متعادلتر ميشود كه بتواند حرفها و احساساتش را بازگويد و اين تنها زماني ميسر است كه مردها بتوانند زبان تكلم زنها را بياموزند و زنها هم به طريقي سخن بگويند كه مردها ميل به شنيدن داشته باشند.
يكي از فوايد گوشدادن مردها به صحبت همسرانشان اين است كه آنها احساسات خود را كنار ميگذارند و از افكار خود براي درك احساسات زنشان و اين كه چرا او چنين احساسي دارد استفاده ميكنند. |