بدیهى است كه در شرایط اقتصادى ، اجتماعى ، فرهنگى و سیاسى زندگى امروزى ، تقریباً در همه ی خانوادهها مسائل و مشكلاتى وجود دارد. بنابراین، در اصل وجود مشكلات و اضطرابها، نمىتوان هیچ گونه تردیدى داشت؛ اما آن چه مهم است، نحوه ی اندیشه و روشهاى مقابله با این مشكلات است.
در این جا به ذكر شیوههایى مىپردازیم كه زوجهاى موفق در مقابله با مشكلات و اضطرابهاى زندگى از آنها استفاده مىكنند. این شیوهها عبارتند از:
1- زوجهاى موفق اضطراب را بخشى طبیعى از زندگى زناشویى در نظر مىگیرند.
تفاوت مهم میان زوجهاى موفق و ناموفق آن است كه زوجهاى موفق ، از همان بدو زندگى ، انتظار وجود اضطراب و مشكل را در زندگى دارند و سعى نمىكنند كه آنها را انكار نمایند و حلاوت و شیرینى زندگى را در وجود این مشكلات - اعم از اقتصادى ، كارى ، عاطفى ، ارتباطى و... - مىدانند؛ در حالى كه زوجهاى ناموفق ، وجود اضطراب و مشكل را در زندگى ، امرى غیر عادى و مصیبتزا مىدانند. زوجهاى موفق مشكل یا اضطراب را امرى موقتى مىدانند و تلاش مىكنند تا بر مهارتهاى خود براى مقابله با آنها بیفزایند و از این كه مىتوانند با مشكلات تازه برخورد كنند ، احساس خوبى دارند و در مقابل ، زوجهاى ناموفق، آنها را امرى دائمى مىدانند و از این كه در زندگى آنها مشكل و اضطراب وجود دارد ، احساس گناه مىكنند و به جاى یافتن راه حل ، علت مشكل را در دیگران جستوجو مىكنند و به جاى توجه به جنبههاى مثبت و توانمندىهاى خود به جنبههاى منفى و ناتوانایىهاى خود توجه دارند. كه این عامل ، موجب شكستخوردگى آنان مىشود.
2- زوجهاى موفق احساسات و نظرات خود را با هم در میان مىگذارند.
حرف نزدن و یا كم حرف زدن زن و شوهر با هم ، یكى از پدیدههاى متداولى است كه خود ریشه ی بسیارى از اضطرابهاست. در یك مطالعه ، 22 زن و شوهر را از هم جدا كرند و از آنها خواستند كه مسائل مهم ارتباطى خود را در زندگى زناشویى یادداشت كنند. نظرات مردان به شرح زیر بود:
1- زنم از من جوابهاى فورى مىخواهد؛ اما من مىخواهم در این باره فكر كنم.
2- زنم پیوسته مترصد مسائل پنهان است. او از افكار من برداشت سوء مىكند.
3- زنم هرگز از حرفى كه به او مىزنم، راضى نمىشود.
4- زنم انتظار دارد كه جزئیات هر موضوعى را شرح بدهم؛ خود او هم تا بخواهد حرفهایش را كش مىدهد؛ نمىدانم چرا به اصل مطلب نمىپردازد.
5- زنم اشخاص را از موضوعات جدا نمىكند. او معتقد است: «اگر با حرف من مخالف باشى ، یعنى با خود من مخالف هستى و مرا دوست ندارى .»
6- زنم همیشه مىگوید: «به من توجه كن، بگو كه زن ارزشمندى هستم»؛ اعصابم را خُرد كرده است.
خانمها نظرات متفاوتى داشتند. چكیده ی نظرات خانمها چنین است:
1- شوهرم به حرفهاى من دقت نمىكند و بلافاصله در مقام قضاوت بر مىآید.
2- شوهرم براى حرفهاى من ارزشى قائل نیست؛ اما وقتى دیگران حرف مىزنند، به دقت به حرفهایشان گوش مىدهد.
3- تذكرهاى مرا به حساب غرولند مىگذارد.
4- همگى مسائل شوهرم ، جملگى مهمند؛ اما مسائل من جزیى و بىاهمیت هستند.
5- شوهرم گوش نمىدهد، بلكه تنها به گوش دادن تظاهر مىكند. وقتى مچ او را مىگیرم عصبانى مىشود.
6- من احساساتم را با او در میان مىگذارم اما او این كار را نمىكند.
مطالعه ی دقیق این شكایتها، نشان مىدهد كه زوجها، باید با احساس و كلام با یكدیگر ارتباط برقرار كنند. این جاست كه زوجهاى موفق، در مقایسه با سایرین، از مهارت بیشترى برخوردارند.
3- زوجهاى موفق براى حل و فصل اختلاف ، مهارتهایى در خود ایجاد مىكنند و راه برخورد خلاق را مىآموزند.
زوجهایى مىتوانند به خوبى با اضطرابها و مشكلات روزانه روبهرو شوند كه راههایى عملى براى حل اختلافات خود پیدا كنند و مهارتهاى لازم را براى كنار آمدن با یكدیگر بیابند. حل و فصل اختلاف و كنار آمدن با یكدیگر، مفاهیمى به هم نزدیك هستند؛ اما یكى نیستند.
مهارتهاى حل و فصل اختلاف ، بیشتر به طرز ارتباط بستگى دارند؛ در حالى كه مهارتهاى كنار آمدن، به خلاقیت، قوه ی ابتكار و پشتكار و استقامت وابستهاند. بعضى از زوجها، به یك گروه از این مهارتها مجهزند؛ اما فاقد مهارتهاى نوع دوم هستند. زوجهایى وجود دارند كه از مهارتهاى فوق العادهاى براى حل و فصل مسائل خود برخوردار هستند. آنان مىتوانند درباره ی هر موضوعى حرف بزنند؛ احساساتشان را با هم در میان بگذارند و درباره ی خود ، احساس خوبى پیدا كنند؛ اما زندگى خانوادگى آنها بسیار مغشوش و نابسامان است ، زیرا هرگز با اضطرابهایشان كارى صورت نمىدهند و تنها درباره ی آنها حرف مىزنند. در این صورت ، اضطراب ماندگار مىشود و ابعاد وسیعترى مىگیرد و زن و شوهر به ناچار مترصد كمك گرفتن از دیگران مىشوند.
از سوى دیگر، خانوادههایى وجود دارند كه به اضطرابها توجه مىكنند؛ اما از كنار اختلافات بىتوجه مىگذرند. ممكن است اضطراب ناشى از كمى درآمد، با آغاز به كار شوهر در یك شغل دوم، برطرف شود؛ اما ناراحتى از این كار دوم، مىتواند حالت انفجارآمیزى به خود بگیرد.
فلورا دیكز نویسنده و محقق امور ارتباطات مىگوید:
تقریباً همه ی زوجها با هم نزاع مىكنند. بسیارى از آنها از این كه موضوع را به زبان بیاورند، خجالت مىكشند. در واقع، ازدواجى كه در آن هیچ اختلافى وجود نداشته باشد، مرده است و یا به دلیل مشكلات احساسى و عاطفى ، در شرف مرگ است. اگر كسى به زندگى خانوادگى خود علاقهمند باشد، به احتمال زیاد، براى رسیدن به خواستههاى خود مىجنگد.
نزاع، مسئله نیست؛ توانایى حل و فصل دعوا یا اختلاف ، تعیین كننده ی موفقیت زن و شوهر در برخورد با اضطرابهاست كه بر اثر اختلاف ، به خانواده راه پیدا مىكند. زوجهایى كه با دو هفته سكوت اختیار كردن، با اختلاف زناشویى خود برخورد مىكنند، در واقع با اضطراب روبهرو نمىشوند. این روش، بر شدت تنش موجود در خانواده مىافزاید. زن و شوهرى كه با هم برخورد جسمانى مىكنند و یا به هم بد و بیراه مىگویند، سطح اضطراب میان خود را افزایش مىدهند. زوجهایى كه با اضطراب كنار مىآیند، كسانى هستند كه اختلاف را حل و فصل مىكنند.
4- زوجهاى موفق از سازمانها و اشخاص دیگر نیز كمك مىگیرند.
خانوادههاى موفق و ناموفق در رفع اضطراب، درباره ی كمك گرفتن از نظامهاى بیرون از جمع خانواده، نظریات بسیار متفاوتى دارند. از نظر خانوادههاى موفق در كنار آمدن با اضطراب، اقوام، دوستان، گروهها و جامعه، حامیان ارزشمند ی هستند و حال آن كه خانوادههاى مضطرب و مشكلدار، دخالت این افراد را به حساب ناتوانى خود مىگذارند. به ما از دیرباز گفتهاند كه یك خانواده ی خوب، خانوادهاى است كه مىتواند مسائل خود را حل و فصل كند و اگر جز در مواقع اضطرارى ، از كسى كمك بگیرد ، نشانه ی آن است كه به اندازه ی سایر خانوادهها خوب و موفق نیست.
به روشنى مىتوان گفت كه خانوادههاى موفق، در برخورد با اضطراب، از نظامهاى حمایتى، بیشترین بهره را مىبرند. آنان، وقتى به مراقبتى براى فرزندشان احتیاج پیدا مىكنند و یا وقتى یكى از افراد خانواده ی آنها بیمار مىشود و یا مسئلهاى بروز مىكند، كسانى را دارند كه از آنها كمك بگیرند و آن اشخاص نیز به سهم خود ، در وقت نیاز، تقاضاى مساعدت مىكنند.
در جامعه ی پرتحرك ، پیچیده و صنعتى امروز، بعید است كه اقوام درجه ی اول و دوستان قدیم، در نزدیكى ما زندگى كنند و ممكن است با ما صدها كیلومتر فاصله داشته باشند و حتى اگر در شرایط اضطرارى از كمك آنان بهرهمند شویم ، براى برخورد با اضطرابها و مشكلات روزانه ، از دست آنها براى ما كارى ساخته نیست. گروههایى حمایتكننده، براى خانمهاى خانهدار افسرده، براى والدینى با فرزندان كم سال، براى خانوادههایى كه نوجوانهاى معتاد دارند، براى والدینى كه نمىتوانند فرزندانشان را كنترل كنند و براى خانوادههاى كم درآمد، بسیار مفید و ارزشمند هستند. اینها خانوادههاى ارزشمندى هستند كه از كمكهاى طبیعى در نزدیكى خود محرومند. |