نوزاد از وقتي پلكهايش را باز ميكند، نخستين رويارويياش با جهان به واسطه رنگها اتفاق ميافتد. زندگي بدون رنگ تصور محالي است. ما به جهاني كه اجزايش رنگآميزي شده است، پا گذاشتهايم و از لحظه تولد تا زمان كوچ بزرگ در ميهماني رنگها حضور داريم.
آبي آسمان ما را به ميهماني رنگها دعوت ميكند، همچنان كه ابرهاي سپيد، دشتهاي سرسبز مخملين و لالههاي سرخ.
اما ما دعوتشدگان به ميهماني رنگها چقدر اجزاي اين ضيافت را ميشناسيم؟ چقدر رنگها را آگاهانه به زندگيمان فرا ميخوانيم؟ چقدر به اهميت رنگها در شكلبخشي به افكار و انديشههايمان آگاهيم؟
واقعيت آن است كه يكي از مهمترين اهرمهاي تعادل ذهني و رواني ما رسيدن به نوعي همانندي پيراموني در تعادل با رنگهاي جهان بويژه رنگهاي زنده طبيعت ناب به عنوان خالصترين زمينه ظهور رنگهاست.
اين توازن متاسفانه امروز در محيطهاي پيراموني ما كمتر به چشم ميآيد. وقتي شهرها، كوچهها، خيابانها، خانهها، مدرسهها و ساختمانهاي عمومي ما كمترين تناسبي با تعادل رنگها در قاب طبيعت برقرار نميكند، نميتوان انتظار توازن ذهني و رواني را نيز داشت.
بينايي، رنگ و ذهن اجزاي مثلثي هستند كه مهمترين ركن شناخت ما از پيرامون را رقم ميزنند. اين سه ارتباط پيچيدهاي با هم دارند؛ ارتباطي كه فرآيند ديدن و تاثير پذيرفتن را شكل ميدهد. رنگ از مهمترين مصالحي است كه در تار و پود جهان و هستي راه يافته است. از طرفي بينايي و ذهن امكان ارتباط ما را با رنگها امكانپذير ميكند.
دكتر سيدبابك سعيدي ، روانشناس با بيان اين كه رنگ ها تاثير فوقالعادهاي بر ذهن و روان ما دارند، معتقد است از اين حيث رنگ ها را ميتوان در 2 گروه تيره و روشن جاي داد. رنگ هاي نوع اول از قدرت تحريك كمتري برخوردار هستند اما رنگهايي با زمينه روشن تاثيرات روانشناختي بالايي دارند. مساله مهم ديگر در ارتباط با ذهن و رنگ، خاطرهسازي سيستم ذهني ما از رنگهاست. دقيقا به دليل همين خصلت خاطرهسازي رنگها به مرور در زندگي انسان، مفاهيم نمادين و نشانهاي پيدا ميكنند.
فرآيند خاطرهسازي ذهن از رنگها
پرسشي كه درباره فرآيند تاثير رنگها بر ذهن ميتوان مطرح كرد، اين است كه آيا نوع خاطرهسازي ذهن از رنگها براي همه افراد به يك گونه اتفاق ميافتد؟
دكتر بابك سعيدي با اشاره به اين كه نوع خاطرهسازي ذهن از رنگها در فرآينده پيچيدهاي اتفاق ميافتد كه ذهن، روان، رخدادهاي زندگي، حضور رنگها در اين رخدادها و گذشته افراد در آن نقش دارند، ميگويد: اين پارامترها در خاطرهسازي ذهن از زنگها تاثيرات شگرفي برجاي ميگذارند. همان طور كه هنرمندان، نقاشان، گرافيستها، نورپردازها با تركيب انواع مختلفي از رنگها ميتوانند تاثيرات زيادي از نوع آرامبخشي، هيجانانگيزي، تشويش و اندوه را بر ذهن مخاطب خود داشته باشند.
رنگها در محيط هاي آموزشي
اما يكي از مهمترين اماكني كه بايد نگاه دوبارهاي از زاويه تاثير رنگها در آنها صورت گيرد، فضاهاي آموزشي بويژه مدارس ابتدايي است؛ چراكه فرآيند خاطرهسازي از رنگها از سنين كودكي آغاز ميشود. اين در حالي است كه متاسفانه نقصان بزرگي در اين زمينه ديده ميشود و اگراز معدود استثناها بگذريم، كمترين توجهي به اين بحث نشده است. مدارس ما در بهترين شرايط فقط به اصول ايمني و مهندسي توجه ميكنند؛ اما اين كه متخصصان هنري و روانشناسي كه تجارب ارزشمندي در اين زمينه دارند، چقدر امكان حضور، مشاوره و اجرا در فضاهاي آموزشي مارا دارند به نظر نميرسد توجه چنداني را جلب كرده باشد.
دكتر سعيدي با بيان اين كه فرزندان ما در هر سني كه باشند، با رنگها ارتباط برقرار و شروع به تصويرسازي ميكنند، معتقد است: آغاز خاطرهسازي از رنگها از دوره نوزادي شكل ميگيرد. نخستين ملاقات نوزاد با جهان به واسطه رنگها اتفاق ميافتد بنابراين دلپذير كردن اين ملاقات نوزاد با جهان بايد به واسط ه رنگهاي شاد و مفرح باشد. به همين دليل است كه امروز بسياري از توليدكنندگان اسباببازي و وسايل كودك توجه زيادي به اين قضيه نشان ميدهند؛ چراكه تجربههاي نخستين كودك از رنگها تاثير شگرفي بر ذهن او ميگذارد و ميتواند ذخيره ارزشمندي براي سالهاي بعد فراهم كند.
در سالهاي آغازين آموزشي هم ميبينيم كه طراحان كتابهاي درسي توجه خاصي به رنگها نشان ميدهند؛ چراكه پژوهشها نشان ميدهد تنوع رنگها و استفاده از رنگهاي روشن و شاد ميتواند به ارتقاي قدرت يادگيري كودكان كمك كند. البته تاثير رنگها بر ذهن و روان كودكان فقط محدود به كتابها نيست؛ چراكه كودكان تاثير زيادي از اجزاي فضاي آموزشي (رنگ نيمكت، رنگ ديوارها و سقف كلاسها، راهروها، ديوارهاي حياط مدرسه، پنجره و وسايل كمك آموزشي) ميگيرند.
به همين دليل است كه امروز در فضاهاي آموزشي استاندارد از رنگهاي سبز، زرد، قرمز، آبي و سفيد به ميزان قابل توجهي استفاده ميشود، در واقع رنگها هم در قالب كتابهاي آموزشي و هم در اجزاي ديگر فضاهاي آموزشي به بالا رفتن ميزان يادگيري كودكان كمك ميكنند، در نقطه مقابل اگر به اهميت رنگها در عمل توجه نشود، نتايج معكوس خواهيم گرفت.
اين روانشناس ميافزايد: نكته مهم ديگر تناسب رنگها با دورههاي مختلف آموزش است؛ مثلا تاكيدي كه بر شاد و تند بودن رنگها در دوره ابتدايي ميشود، براي دوران آموزش متوسطه وجود ندارد.
نكته گمراهكننده در تست رنگها
امروزه تستهاي روانشناسي با استفاده از رنگ به نوعي به يك پديده رايج و فراگير تبديل شده است؛ اما واقعيت اين است كه درباره اين آزمونها، نتايج و تعميم آنها بايد محتاطانه عمل كرد.
دكتر سعيدي در اين باره ميگويد: تصور عموم مردم بر اين است كه وقتي به تستهاي روانشناسي كه با استفاده از رنگها انجام ميشود پاسخ ميدهند به روحيات و ذهنيت خود پي ميبرند؛ اما اين باور چندان درستي نيست براي اين كه اين گونه آزمونها نسبي بوده و به طور مطلق عمل نميكنند.
در واقع يك فرد در طول روز ممكن است حالات مختلفي از شادي، اندوه و هيجان را تجربه كند بنابراين وقتي او در برابر اين آزمونهاي روانشناختي قرار ميگيرد به نسبت قرار گرفتن در هر كدام از حالات پاسخهاي متفاوت و نتايج متفاوتي خواهد گرفت. درواقع نكته گمراهكننده اينجاست كه عموما افراد نتايج آزمون در لحظه خاص را به شخصيت و روحيه واقعيشان تعميم ميدهند؛ در حالي كه اين تعميم درست نيست. |