دوشنبه 5 آذر 1403

 
 
     
 
     
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
آگهي درهموطن 
اخبار در موبايل 
آرشيو روزنامه 
تماس با ما 

اخبار داخلی روی خط جوانی مي‌خواهم تنها باشم...

 
 

يكشنبه 17 آذر 1387

مي‌خواهم تنها باشم...

 
 

بعضي مردم از لحظه‌هاي تنهايي خود بي‌اندازه لذت مي‌برند؛ بي‌آن‌كه كمترين توجهي به احساس يا خواسته‌هاي ديگران داشته باشند.

همه مردم كم و بيش احساس تنهايي مي‌كنند. يكي از جنبه‌هاي تنهايي اين است كه فرد مي‌پندارد خانواده يا دوستانش او را درك نمي‌كنند و پذيراي او نيستند. بيم و نگراني ناشي از تنهايي ممكن است ريزه‌كاري‌هاي ساده زندگي را نيز تحت تأثير قرار دهد.
بعضي مردم از لحظه‌هاي تنهايي خود بي‌اندازه لذت مي‌برند؛ بي‌آن‌كه كمترين توجهي به احساس يا خواسته‌هاي ديگران داشته باشند.
بعضي در پي تنهايي‌اند. تنهايي براي آنان به آبادي كوچكي در دل بيابان مي‌ماند كه مي‌توانند لختي براي نفس تازه كردن در آن بياسايند.
تنهايي مي‌تواند هم رنج‌آور باشد و هم لذت بخش. البته ظرايف و دقايق بسياري نيز در اين ميان وجود دارد. چرا فردي از تنهايي رنج و ديگري لذت مي‌برد.
بيشتر انسان‌ها از احساس تلخ بار تنهايي و جدايي و طرد شدگي و بيگانگي با ديگران شكايت دارند، بعضي نيز مي‌خواهند تنها باشند و از قيد و بندهايي كه احساس مي‌كنند اجتناب ناپذيرند بگريزند، برخي ديگر نيز به دنبال حس عروج و تعالي در تنهايي هستند و برخي ديگر از اين‌كه گاهي تنها باشند، لذت مي‌برند.

تنهايي
شايد از جمله ويژگي‌هاي آدمي‌اين باشد كه گاهي در طول حياتش تنهايي (Loeliness) را تجربه مي‌كند و كمتر اشخاصي را مي‌توان يافت كه از هميشه تنها ماندن لذت ببرند.

معمولاً روان شناسان به 3 نوع تنهايي اشاره مي‌كنند:


1. تنهايي اجتماعي:
زماني است كه شخص از شبكه‌اي از دوستان و آشنايان كه با ايشان شريك زندگي شود، محروم است.

2. تنهايي موقعيتي:
وقتي اتفاق مي‌افتد كه برخي از اوضاع و احوال زندگي فرد، سبب مي‌شود او خود را تنها احساس كند.

3. تنهايي عاطفي:
معمولا از نارسايي‌ها در برقراري روابط صميمي ‌ناشي مي‌شود. اين شكل تنهايي نه موقعيتي است و نه معلول فقدان روابط اجتماعي.

تنهايي چيست؟
زندگي بدون رابطه‌اي نزديك و توام با اين احساس كه مقدار و كيفيت روابط مورد آرزوي شخص بالاتر از مقدار و كيفيت روابط فعلي باشد، تنهايي نام دارد. اما بايد توجه داشته باشيم افرادي كه ترجيح مي‌دهند در انزوا به سر برند يا به كار خود ادامه دهند، مانند بسياري از نويسندگان و هنرمندان، تنها هستند ولي تنهايي برآنان لزوما صادق نيست. تنها بودن صرفا به معناي آن است كه كسي از ديگر مردم جدا باشد؛ اما تنهايي بيشتر به احساس فرد اشاره دارد. بنابراين، تنها بودن ممكن است همراه تنهايي باشد يا نباشد.
فرد تنها احساس مي‌كند مورد بي‌مهري كامل قرار گرفته و اجازه ندارد در فعاليت‌هاي مشترك با ديگران شركت كند. تمايل عمومي ‌بر اين باور است كه ديگران نگرش‌ها و باورهاي مشتركي با ما دارند؛ اما افرادي كه احساس تنهايي مي‌كنند چنين خصلتي ندارند.
اين‌گونه افراد علاوه بر احساس نداشتن مشابهت با ديگران، كمتر به كسي اعتماد مي‌كنند. شخصي كه احساس تنهايي مي‌كند، غالبا اوقات فراغتش را نيز با فعاليت منفردانه مي‌گذراند، ملاقات كمي‌ با دوستان دارد، دوستان آشناي وي نيز موقتي است و دوستان نزديك ندارد. تنهايي با عواطف منفي از قبيل افسردگي، اضطراب، غم، نارضايتي و خجالت ملازم است كساني كه افراد تنها را مي‌شناسند، معمولا آنان را سازش نايافته ارزيابي مي‌كنند.
اشخاصي كه از تنهايي عاطفي رنج مي‌برند، غالبا عزت نفس يا خودپنداري مثبت پاييني دارند و در برخوردهاي اجتماعي، مضطرب مي‌شوند؛ زيرا نگران هستند كه از سوي ديگران طرد شوند يا مورد آزار ايشان قرار گيرند.

عوامل تنهايي
به اين پرسش كه چرا برخي افراد با اين كه مايل به ايجاد رابطه هستند، عملا بدان موفق نيستند، به طرق مختلف پاسخ داده شده است. مثلا دوگان و برنان مساله را از طريق الگوهاي دلبستگي بارتلوميو دنبال كرده‌اند و مي‌گويند: همه افراد الگوي ترسو درباره ايجاد رابطه با ديگران مردد و نامطمئن هستند (كه نتيجه‌اش تنهايي است.)
برخي ديگر فرض مي‌كنند كه تنهايي در كودكي شروع مي‌شود. اگر كودكي نتواند مهارت‌هاي اجتماعي مناسبي كسب كند، به هر دليل كه باشد ، بسادگي نمي‌داند چگونه به صورت موفقيت‌آميز با كودكان ديگر تعامل كند. مثلا كودكي كه در خود فرو رفته يا پرخاشگر است احتمال اين كه ديگران او را به عنوان يك همبازي نپذيرند، بسيار است و اگر رفتار نامناسبش تغيير نكند، مشكلات ميان فردي علي القاعده از كودكي تا نوجواني و جواني ادامه مي‌يابد.
از آنجا كه روابط همسالان در دوره نوجواني بسيار حياتي است، زيرا افراد در اين زمان از خانواده فاصله مي‌گيرند؛ احتمال بسيار وجود دارد كه در اين هنگام هراس اجتماعي به وجود آيد. در اين اختلال اضطرابي، موقعيت‌هاي اجتماعي كاملا ترسناك مي‌شود و شخص براي محافظت خود از تحقير و ناراحتي، كاملا از آنها دوري مي‌گزيند. نوجوانان تنها و ترسوي بسياري ممكن است به اين نتيجه برسند كه زندگي نوميدكننده است. در بدترين حالت، اين احساس نوميدي گاهي ممكن است به خودكشي بينجامد.
برخي از ويژگي‌هاي افراد داراي مهارت‌هاي اجتماعي خوب، به طور خاص در تحقيقات شناسايي شده‌اند. مثلا يك نوجوان داراي مهارت اجتماعي صميمي ‌است، داراي حرمت نفس بالاست، بندرت با عصبانيت واكنش نشان مي‌دهد و به راحتي با ديگران سخن مي‌گويد. در مقابل، فرد بدون مهارت اجتماعي، خجالتي، داراي حرمت نفس پايين و هنگام برخورد با غريبه كمروست.
افراد تنها با توجه به ادراك منفي از موقعيت آنان، راهبرد اجتماعي آرام و محافظه كارانه‌اي را در پيش مي‌گيرند؛ زيرا از خطر مطرود شدن اجتناب مي‌ورزند. اين تمايل براي خويشتنداري و سالم ماندن در روابط بين فردي، برداشتي منفي بر ديگران به جاي مي‌گذارد. بعكس، افراد موفق در روابط اجتماعي بيشتر مايلند كه يك موقعيت جديد اجتماعي را به عنوان چالش جالب توجه و فرصتي براي به دست آوردن دوستان جديد محسوب كنند. نتيجه اين راهبرد آن است كه گشاده‌رو و غيررسمي‌باشند و در نتيجه ديگران هم واكنش مثبت خواهند داشت.

ضرورت تنهايي
مي‌دانيم در سرزمين ژاپن كه به نسبت مساحت كل جغرافيايي‌اش پرجمعيت‌ترين كشور جهان محسوب مي‌شود، مردم به صورت انفرادي از حريم شخصي بسيار اندكي برخوردارند. اما دقيقا در همين كشور ژاپن است كه مي‌بينيم نسبت باغ‌ها و بوستان‌هاي كوچك و ساكت كه به لحظه‌ها و تأملات تنهايي اختصاص يافته هنوز هم رواج دارد و از اهميت خاصي برخوردار است. براي اين‌كه مردم احساس سلامت و شادابي كنند، مقداري تنهايي برايشان ضروري است و به احتمال زياد ميزان ضرورت تنهايي از جايي به جاي ديگر و از فرهنگي به فرهنگ ديگر متفاوت است. شكي نيست كه كار خلاقانه، نيازمند تنهايي است.
يكي از متداول‌ترين و از لحاظ اجتماعي مقبول‌ترين شكل تنهايي‌طلبي در روزگار ما بهره‌گيري از تعطيلات است. ما در تعطيلات مجال پيدا مي‌كنيم كه مدت نسبتا كوتاهي از محيط عادي و امور روزمره خود دست بشوييم و خلوتي براي خود اختيار كنيم. در اين روزها به سراغ نزديكان و خويشاوندان خود مي‌رويم و روحيه‌اي تازه مي‌كنيم و يا در مكاني نسبتا خلوت و دورافتاده در طبيعت و يا شهر ديگري كه در آنجا كسي را نمي‌شناسيم تنهايي اختيار مي‌كنيم، به اين وسيله لختي به خود فرصت مي‌دهيم تا از زير فشار زندگي روزمره خلاصي يابيم.
اما جزيره‌هاي كوچك آرام طي يك روز پرهياهو، يك هفته پرمشغله يا در طول سال مي‌توانند آرامش‌بخش، فرح‌بخش و حيات بخش باشند. شايد فلسفه كيفيت نيروبخش خواب نيز همين باشد. خواب در واقع به معني دست كشيدن از دنياست و هنگامي‌كه كسي به خواب مي‌رود، از امور دنيا فارغ مي‌شود و زمان و مكان مشخصي را براي تنهايي مستمر و پيوسته خود اختصاص مي‌دهد. فضاي خصوصي لازم براي بشر يعني همان لحظه‌هاي تنهايي كه موجب روح افزايي او مي‌شود.
از نظر روان‌شناسي نيز تنهايي همواره با اميد يا اشتياق براي دست يافتن به چيزي بهتر همراه است. همان طور كه گفته شد، فرآيندهاي خلاق هميشه به مقدار معيني تنهايي نيازمندند كه مي‌توان آن را دوره درونگرايي يا نهفتگي ناميد. هر يك از اين اصطلاحات، لحظه‌اي را مشخص مي‌كنند كه در آن فرد به حال خود واگذاشته مي‌شود و به هيچ‌كس ديگري تكيه ندارد. كانون توجه او فقط درون و باطن خودش است و بنابراين دنياي خارج يعني جامعه برايش بي‌اهميت مي‌شود. در اين لحظه است كه با سرنوشت فردي خودمان مواجه مي‌شويم.
هرچند بگوييم كه تنهايي‌جويي، امري عادي و جزو اصلي نزديك شدن به ديگران يا دور شدن از آنان است، اما به اعتقاد من، همواره مي‌توان در آن لحظه‌اي عروج، برتري و جستجو براي چيزي نيكوتر و متعالي‌تر يافت. وقتي به دنبال جامعه، ارتباطات و سازگاري با مردم هستيم؛ در واقع ايجاد روابط و صميميت را مي‌جوييم و دوست داريم مردم، ما را تحت حمايت‌هاي گرم خود قرار دهند. اما در جستجوي تنهايي به دنبال چيزي هستيم كه در تجربه مذكور يافت نمي‌شود. به عبارت ديگر، وقتي تنهايي اختيار مي‌كنيم، مي‌توانيم به خويشتن واقعي خود و برقراري ارتباط با ارزش‌هاي ديگر خود كه غالبا معنوي و روحاني‌اند و نيز اعتلاي نفس خويش به شكل عميق‌تري بپردازيم. پس، اين نياز نيز بايد طبيعي و عادي انگاشته شود.

راه‌هاي كاهش تنهايي
از آنجا كه تنهايي صرفا با گذشت زمان شدت نمي‌يابد، بيشتر پژوهشگران برخي از انواع مداخله فعال را براي كمك به افراد تنها موفق مي‌دانند. بدون اين مداخله‌ها، تنهايي مي‌تواند عقب نشيني به سمت كامروايي تخيلي، فرو رفتن بيش از حد در كار، اعتياد به الكل و مواد مخدر را براي تقليل درد برانگيزاند. گاهي موسيقي نيز مي‌تواند جانشيني براي روابط ميان فردي باشد، اما اگر فرد بر استفاده از اشعار درباره جدايي، ناراحتي و غم متمركز شود، احساسات تنهايي افزايش مي‌يابد. در ضمن فنون مداخله موفقيت‌آميز، شناخت درماني و آموزش مهارت اجتماعي (به طور همزمان) بيشتر اهميت دارد.
معمولا شناخت‌هاي افراد تنها و غير تنها متفاوت است. براي شخص تنها طرح‌واره از خود معمولا كاملا منفي است كه نتيجه‌اش در توجه انتخابي به اطلاعات راجع به خود بويژه اطلاعات مربوط به روابط ميان فردي منعكس مي‌شود. در نتيجه، خودپنداره منفي شخص بارها در نگرش منفي خود، تاييد مي‌شود. در شناخت درماني، شيوه‌هايي براي تغيير و اصلاح اين شناخت‌هاي منفي درباره موقعيت‌هاي اجتماعي طرح‌ريزي مي‌شود.
افزون بر تغيير شناخت‌هاي سازش نايافته، تغييرات رفتاري نيز لازم است. چنان كه مي‌دانيم، تنهايي بنابر خصلتش با مهارت‌هاي اجتماعي نامناسب و نيز نگراني‌ها درباره فقدان مهارت اجتماعي پيوند دارد. يك راهبرد عملي اين است كه فرد تنها الگوهاي موفقيت‌آميز ميان فردي را در نوار ويدئو مشاهده كند، سپس مهارت‌هاي اجتماعي را در يك موقعيت بدون تهديد در حالي كه ضبط مي‌شود تمرين و نتايج آن را مشاهده كند. گاهي لازم است افرادِ فاقد مهارت اجتماعي درباره فعاليت‌هاي ويژه (از قبيل آغاز سخن گفتن، نشان دادن علاقه و نشاط هنگام تعامل با ديگري، احترام گذاشتن و تحسين كردن) آموزش ببينند، كه شخص قبل از مواجه شدن با موقعيت واقعي مي‌تواند آنها را تمرين و امتحان كند.
آثار اين آموزش حتي در حد يك دوره كوتاه مدت مي‌تواند مهم باشد. هنگامي‌كه شخصِ تنها مي‌آموزد تا درباره موقعيت‌هاي اجتماعي به شيوه جديد بينديشد، ياد مي‌گيرد چگونه بهترين برخورد را با ديگران داشته باشد و چگونه الگوي رفتار بين فردي‌اش را تغيير دهد. نتيجه اين است كه سلسله‌اي از تجارب موفق و به دنبال آن بيرون آمدن از تنهايي را تجربه مي‌كند.

 
 

چگونه گفتگويي موثر داشته باشيم؟

 
   
 
 
     
   
     
     
    ::  تماس با ما  ::  درباره ما  ::  sitemap  ::  آگهي درهموطن  ::
کليهء حقوق متعلق است به روزنامهء هموطن سلام. ۱۳۹۳ - ۱۳۸۳
طراحی و اجرای سايت : شرکت به نگار