برخي كارشناسان بر اين باورند كه شناخت مردم نياز به تجزيه و تحليلهاي علمي و تخصصي دارد. گروهي ديگر نيز بر اين عقيده اند كه اين مساله به يك نوع شم شهودي محسوس نيازمند است.
واقعيت اين است كه شناخت و درك مردم از ديرباز از چالشهاي مهم زندگي فرد بوده است، زيرا سعادت و شادكامي فرد در زندگي ارتباطي تنگاتنگ با اين امر دارد.
متاسفانه در اين دنياي متحول شناخت مردم به سادگي گذشته نيست، چرا كه امروزه دستاوردهاي ارتباطي سبب شده است انسانها از ملاقات حضوري محروم شوند و از طرف ديگر، بسياري از مردم از نقاب شخصيت استفاده ميكنند و اين مساله سبب ميشود شناخت واقعي مردم بسيار دشوار باشد.
شناخت مردم مثل يادگيري مهارت رانندگي نيست چرا كه مردم بسته به موقعيتهاي گوناگون از نقابهاي گوناگون استفاده ميكنند و مشكل اين است كه اشخاص از مهارتهاي خواندن و فهميدن درست مردم استفاده نميكنند و پيوسته تاوان اشتباهات خود را در زندگي خواهند داد.
يكي از اساسيترين عوامل تسلط بر مهارتهاي شناخت مردم، واقعنگري است. اصولا انسانها براحتي دستخوش عواطف و احساسات خويش ميشوند و چشم خود را بر واقعيات ميبندند. عواملي كه در ناديده گرفتن واقعيات، نقش مهمي دارند شامل علايق و دلبستگيهاي عاطفي، احساس نياز، عامل ترس و ذهنيات دفاعي است.
دلبستگيهاي عاطفي
بسياري از ما نسبت به برخي اشخاص، عواطف و احساسات گوناگوني چون عشق و محبت، نفرت و انزجار، حقارت و اهانت و غيره را بروز ميدهيم. اينگونه حب و بغضها سبب ميشود هرچه بيشتر از واقعنگري فاصله بگيريم و نگرش جهتداري نسبت به اشخاص مختلف داشته باشيم. فيالمثل، چنانچه فردي را دوست داشته باشيم، هرگونه تفكر منفي مرتبط با او را از ذهنمان محو ميكنيم، همينطور اگر از شخصي متنفر باشيم، هيچگونه حسني را براي وي قائل نميشويم.
احساس نياز
مذاكرهكنندگان اين عبارت مشهور را دارند: اشخاصي كه بشدت به معاملهاي نياز دارند، بيش از حد معقول به طرف مقابل خويش امتياز ميدهند. همين اصل در مورد وابستگيهاي ارتباطي يكطرفه نيز مصداق دارد.
نياز آشكار و مبرم شخص سبب ميشود هرگونه واقعنگري از او دور شود. اشخاص در اين موقعيتها بايد تدبير بيشتري از خود نشان دهند يا از اقوام نزديك خود كمك بگيرند.
عامل ترس
بسياري از روانشناسان بر اين باورند كه ترس از اصليترين عامل محرك رفتارهاي انسان است. ترس از محروميت و فقدان درد و مرگ سبب ميشود شخصي از واقعيات مسلم دور شود. براي مثال ما از ترس اينكه نتوانيم ارتباطي سازنده داشته باشيم، از قطع كردن رابطه فعليمان هراس داريم و يا شتاب زده يك پيشنهاد كاري را ميپذيريم، چون ميترسيم نتوانيم كار ديگري پيدا كنيم.
ذهنيت تدافعي
اصولا هر فرد براي حفظ موجوديت و موقعيت خويش در اين دنياي وانفسا بايد خويشتنداري خود را هنگام حملات و انتقادات حفظ كرده و با واقعنگري به مسائل و انتقادات بنگرد؛ چرا كه هرگونه شتابزدگي و هيجانزدگي بياساس ميتواند سبب زيانهاي جبرانناپذيري شود.
درك نشانههاي جسماني
برخي انسانها خواندن مردم را بسيار ساده ميدانند. به فرض اين اشخاص بر اين باورند كه ميتوانند خصوصيات ديگران را از صورت ظاهرشان مانند نوع پوشش يا مدل موي سر تشخيص دهند و به ماهيتشان پي ببرند.
اگر چه صورت ظاهر و زبان بدن مردم در اين ارتباط ميتواند موثر باشد، ولي نميتوان براي رسيدن به هدف صرفا به اين ويژگيها بسنده كرد. با وجود اين، خصوصيات ظاهري براي پيگيري فرآيند پيچيده شناخت افراد نقطه شروع خوبي است. زبان و حركات تن ميتواند نشانگر مسائلي چون ترس، صداقت، تشويش واضطراب، شادماني، سرخوردگي و درماندگي و... باشد.
پوشش غير عادي، آرايش نامتعارف، مدل موي عجيب و غريب و حركات و اشارات غير عادي بيانگر مسائل گوناگوني هستند و اشخاص، اهداف گوناگوني از اين حالات و اشارات غريب دارند. به عنوان مثال، شخصي به دنبال جلب توجه است يا راحتي يا بيقيد بودن را بر هر چيزي ترجيح ميدهد و شايد فرد آداب درست لباس پوشيدن را ياد نگرفته و در مواقعي هم فرد در تلاش است.
بدين وسيله سنتشكني، منحصر به فرد بودن، عصيانگري و ناسازگاري خود را به رخ ديگران بكشد. قيافه ظاهري و نوع لباس شخص تنها يكي از قطعات پازل و معماي ماهيت پيچيده انسان است، ولي با وجود اين يكي از قطعات اصلي اين پازل است. در مورد خصوصيات ظاهري، هيچگاه نميتوان تنها براساس يك مشخصه بارز قضاوت كرد.
به عنوان مثال ناخنهاي غير عادي، تفاسير و تعابير مختلفي دارند، از جمله اين تفاسير ميتوان به ناسازگاري، مد پرستي، عصيانگري، هنر دوستي و توجهطلبي اشاره كرد يا برخي كارشناسان بر اين باورند كه مدل موي شخص ميتواند نشانگر كيفيت زندگي، خودنمايي، اثرگذاري، پايگاه اجتماعي و شرايط اقتصادي فرد باشد.
باور غالب در مورد موي مردان اين است كه موي كوتاه نشانه محافظهكاري و سازگاري و موي بلند نشانه ماهيتي هنري و عصيانگرانه است. اين باورگاهي درست است، ولي موي كوتاه در مواقعي ميتواند به دليل موقعيت شغلي و اجتماعي فرد باشد.
ممكن است شخص به دليل راحتي و سهولت در كار موي كوتاه را ترجيح دهد يا احتمالا اهل ورزش است. مردي كه موي آراسته و سشوار كرده همراه با لباس و كفش گرانقيمت دارد، اين حالت وي نشانه كاميابي اقتصادي، خود مهمپنداري و اثرگذاري بر ديگران است يا چنانچه مردي 75 ساله موي خود را رنگ كند و داراي موهاي مشكي و يكدست باشد در اين حالت ميتوان گفت داراي ويژگيهاي خودخواهي، واقعيتگريزي و پنهانكاري (در مورد سن) است.
نقش احساسات در خواندن افراد
انسان با عواطف گوناگونش شناخته ميشود. برخي از اين احساسات مثبت و برخي ديگر منفي و نامطلوب هستند. آنچه مسلم است اين كه شناخت عواطف منفي دشوارتر از احساسات مطلوب است، چون شخص در اين ارتباط ميتواند به وانمود كردن متوسل شود در صورتي كه فرد آشكارا عواطف و هيجانات مثبت خود را نشان ميدهد. اصولا مردم تلاش ميكنند احساسات نامطلوب خود را پنهان كنند بنابراين به همين دليل است كه وقتي پرسيده ميشود مشكلي پيش آمده، در پاسخ ميگويند چيزي نيست.
بروز ندادن احساس منفي نشانه فقدان و نبود آن نيست زيرا افراد مجبورند صورت ظاهر را حفظ كنند و گاهي منافع شخص اين مساله را ايجاب ميكند. معالوصف چنانچه شخص نشانههاي احساسي را بداند و بشناسد، در آن صورت كمك شاياني به موقعيت خويش ميكند و بهتر ميتواند طرفهاي ارتباطي خود را بشناسد. در اينجا به ذكر چند نمونه عواطف و احساسات و نشانههاي بدني آنها ميپردازيم.
صداقت و رياكاري
اشخاص صادق و راستگو آسوده خاطر بوده و هيچگونه تنش و بيقراري در حركات و رفتارشان ديده نميشود، در حالي كه افراد دروغگو از اين مواهب محرومند. علائم دروغگويان شامل چشمان سرگردان، تكلم سريع، بيقراري، تغيير آهنگ كلام و اينپا و آنپا كردن و ... است.
خشم و خصومت
خشم و غضب معمولا به 3 شكل خود را نشان ميدهند. اين 3 حالت پرخاشگري، اتخاذ موضع دفاعي و عقبنشينياند. به طور كلي، از نشانههاي كلي خشم، شامل دست به كمر زدن، حركات سريع بدن، لرزش اندامها، خندههاي تمسخرآميز، نفسهاي كوتاه و سريع است.
كسي كه گرفتار خشم شديدي است، به فضاي اختصاصي طرف مقابل خويش حملهور ميشود و سينه و چانه خويش را جلو ميدهد، در صورتي كه شخص عصباني كه حالت دفاعي به خود ميگيرد، صورتش را صاف ميكند و با بستن لبهايش شق و رق ميايستد.
ياس و سرخوردگي
ياس و درماندگي به 2 صورت ظاهر ميشود: يكي از اين دو شكل، رويارويي و مقابله و ديگري تسليم و چشمپوشي است. از نشانههاي سرخوردگي، رويارويي، تماس چشمي مستقيم و پيوسته، بيان عبارات تكراري، ايماء و اشاره با دست و ياس تسليمي همراه با نشانههايي چون آه كشيدن، باز دم تند، تكان دادن سر و رها كردن دستها در هواست.
چگونگي برخورد با ديگران
انسان ميتواند انواع و اقسام رفتار و عمل را از خودش بروز و هر كدام را در راستاي هدف خاصي سوق دهد. تكرار رفتارهاي خاص سبب ميشود اين اعمال جزو طبيعت ثانويه شخص شود و فرد بسادگي نتواند درباره آنها پنهانكاري داشته باشد. بنابراين زيرنظر گرفتن رفتارهاي اشخاص با ديگران ميتواند نشانههاي تشخيصي خوبي را به دست دهد.
چگونگي ارتباط با همكاران
محيط كار اشخاص براي نشان دادن شخصيت واقعي آنها ميتواند شاخص خوبي باشد. يك فرد شاغل به طرق گوناگون با همكارانش ارتباط دارد و در موقعيتهاي مختلف، رفتارهاي متفاوتي را از خود نشان ميدهد.
به عنوان مثال، براي اين كه از شخصيت واقعي يك مدير يا فرد صاحب قدرت آگاه شويد، كافي است رفتارش را در مقايسه با زيردستانش تحت نظر بگيريد، چنانچه اين برخورد پسنديده و انساني باشد، ميتوانيد درباره اين فرد به ويژگيهايي چون خودباوري، باگذشت بودن، بردباري، نوعدوستي و ويژگيهاي ديگري برسيد اما اگر همين فرد قدرتمند با زير دستانش مانند يك برده رفتار كند، بدون ترديد همين ويژگيها را در ارتباطات خصوصياش نيز بروز ميدهد؛ زيرا انسانها توان تغيير ماهيت دادن پيوسته و مداوم را ندارند.
نوع برخورد با فرزندان
كودكان ذاتا از ماهيتي برخوردارند كه جلب توجه ميكنند و جاذب هستند. برخي اشخاص در كنار اين موجودات معصوم احساس راحتي ميكنند و برخي ديگر در برقرار كردن ارتباط با كودكان دچار مشكل ميشوند. در هر صورت، براي اين كه از ارزشها، علايق، سليقهها و اولويتهاي فردي آگاه شويد، كافي است نگاهي به چگونگي برخورد وي با فرزندانش بيندازيد.
براي مثال، اشخاصي كه فرزندانشان آدابدان نيستند و ظرايف رفتاري درست را نميدانند، آشكارا نشان ميدهند والديني خودخواه و بيمسووليت دارند. به هر جهت چگونگي برخورد با كودكان براي خواندن ماهيت اشخاص ميتواند راهگشا باشد.
شام خانوادگي
زماني كه اعضاي خانواده دور ميز شام جمع ميشوند، بهترين فرصت شناسايي را فراهم ميكنند. روانشناسان بر اين باورند كه هر طور كه شخص در خانواده بار آمده باشد، همان خصوصيات را در بزرگسالي بازتاب ميدهد. به بيان ديگر، چنانچه فرد در محيطي با صفا بزرگ شده باشد، نسبت به فرزندان خويش نيز با عواطف و مهرباني رفتار ميكند و اگر از محبت پدر و مادر محروم بوده باشد، فرزندانش نيز با اين عارضه مواجه خواهند بود.
همچنين دقيق شدن به اين دور هم جمع شدن مدرن يا سنتي بودن خانواده، مردسالاري يا زن سالاري بودن خانواده، چگونگي رفتار پدر و مادر با فرزندانشان را مشخص ميكند.
در جمع بودن
بهترين مكان براي اشخاصي كه درصدد مردمشناسي هستند، يك گردهمايي، مهماني يا جشن است. چون در اين مكانها ميتوان روي ويژگيهاي ساختاري اشخاص مختلف انگشت گذاشت. اشخاص در ميان جمع و گروه، رفتارها و نشانههاي مختلفي از خود نشان ميدهند.
به عنوان مثال، اشخاصي كه فاقد اعتماد به نفس هستند يا رفتارهاي بيقرارانه از خود بروز ميدهند، از صحبت با افراد حاضر ميگريزند و براي اين كه احساس آرامش كاذب كنند، مثلا به تماشاي تلويزيون مينشينند يا به تابلوهاي نصب شده روي ديوار خيره ميشوند.
از ديگر نشانههاي نامتعارف اين است كه برخي اشخاص در يك جمع آويزان ديگري ميشوند و از آميختن با افراد حاضر در مهماني خودداري ميكنند. در برابر اين اشخاص، افراد با اعتماد به نفس وجود دارند كه سرتاسر فضاي مهماني را قدم ميزنند و با هر كسي كه برخورد ميكنند، گرم ميگيرند.
در حقيقت خودباوري از سر و روي اين اشخاص ميريزد. اين نشانهها بايد در كنار علائمي چون تن صدا، نوع لباس و ديگر نشانهها ارزيابي شوند.
خواندن نشانههاي محيطي
محيط كار و زندگي فرد ميتواند نشانگر نوع شغل، ميزان تحصيلات، علايق، سليقهها، باورهاي فرهنگي، ارزشهاي شخصي و ديگر مشخصات باشد و اين نشانهها شامل مسائلي چون محافظهكاري، بازانديشي، مدپرستي و ولنگاري است.
دريافت نشانههاي محيطي فرد كار بسيار سادهاي است؛ زيرا اشياي گوناگون براي كنجكاوي و تجسس وجود دارد. خواه اين كار خوب باشد يا بد.
ماهيت انسان به گونهاي است كه ذاتا كنجكاو است و از اين امر لذت ميبرد و زماني كه خود وارد محيط زندگي ديگري ميشود، نشانههاي گويايي براي شناخت در اختيارش قرار ميگيرد.
اصولا نشانههاي موجود در منزل قابل استنادتر از نشانههاي محيط كار است زيرا فرد در محيط كار خود آزادي عمل خانهاش را ندارد، چراكه ما در محيط كار تابع بعضي مقررات و ضوابط هستيم، اما در منزل خويش هر طور كه دلمان بخواهد رفتار ميكنيم. زماني كه داخل خانه فردي ميشويم، بايد نخستين اولويت تشخيصي شما اين باشد كه تصاوير دروني و بيروني فرد را آشكار كند.
چنانچه ميان صورت اجتماعي فرد با صورت خصوصي و شخصي او سازگاري باشد، اين فرد كليت خود را پذيرا شده دستخوش تعارضات و كشمكشهاي دروني نيست و اهداف پنهاني را دنبال نميكند. همچنين ميتوان گفت انتخاب محل زندگي ارتباط تنگاتنگي با اولويتها، سليقهها و پايگاه مادي فرد دارد. نوع مبلمان و دكوراسيون قسمتهاي مختلف خانه، سنتي يا مدرن بودن فرد را روشن ميكند.
در خواندن افراد از طريق محيط زندگي اشياي گوناگون، نشانههاي مختلف و شاخصي را به ما ميدهند. به عنوان مثال قاليچه، تابلو، پادريها، كتابها و مجلات، انواع كلكسيون و آثار هنري چنانچه شخص به دقت به اين اشياي مختلف توجه كند، به نشانههاي خوبي براي تشخيص دست مييابد.
به عنوان مثال، سيستمهاي ايمني منزل نشان ميدهد كه فرد براي امنيت خود نگراني دارد يا وجود اسباببازي نشانگر خانواده دوستي فرد است.
كتابها و مجلات ميزان روشنفكري افراد را نشان ميدهد. وجود كلكسيونهايي كه از نسلي به نسل ديگر منتقل ميشوند، نشانگر ثبات، اهميت خانواده و عشق به سنت است.
انواع عكسها و تصاويري كه بر در و ديوار خانه نصب شده علائق و اولويتهاي فرد را بازگو ميكند. در اينجا ميتوان گفت هيچ چيز گويايي وسيله نقليه را ندارد، چراكه افراد بويژه مردان تشخص، كلاس، موقعيت مادي، جاهطلبيها و تمايلات دروني خود را به وسيله ماشين نشان ميدهند و بالاخره اين كه در اين ارتباط چگونگي نگهداري وسيله نقليه ميتواند خود يك نشانهباشد.
چنانچه شخصي به ظاهر ماشينش توجه نكند به احتمال قوي داراي ويژگيهاي نامطلوبي است اين در حالي است كه اتومبيلهاي تميز و خوب نگهداري شده از نظمگرايي صاحبش حكايت ميكند.
محيط اجتماعي نيز تاثيرات غيرقابل انكاري روي رفتار و اعمال شخص دارد. زماني كه ما به مهمانياي دعوت ميشويم كه بيشتر اشخاص حاضر در مهماني را ميشناسيم، با اعتماد به نفس آشكار عمل ميكنيم و با يكايك اشخاص حاضر گرم ميگيريم.
ليكن اگر در ميان جمع غريبهها باشيم، در آن صورت اعتمادبه نفس حقيقي خود را نميتوانيم نشان دهيم. نتيجهگيري درباره ظاهر و شخصيت انسانها به ناحيه جغرافيايي بستگي تام دارد؛ زيرا هنجارهاي هر منطقه با منطقه ديگر متفاوت است.
به همين ترتيب، ارزشها در شهرها و كشورهاي مختلف با يكديگر فرق دارد و ارزيابي همه اشخاص با بعضي نشانههاي مشخص كار نادرستي است. |