مريم خباز _ روبهروي قاضي ايستاده است؛ قاطع و مصمم. وقتي يادش ميآيد كه چطور بعد از 10 سال زندگي، مرد خانهاش او را از ياد برد و با كسي ديگر پيمان عشق بست سيل اشك امانش نميدهد و بغض ولكُنش نميشود.
شبهاي اول كمي دير به خانه ميآمد، هر شب نيم ساعت ديرتر از شب قبل اما وقتي او مثل هميشه اعتراض نكرد، دير آمدنها بيشتر شد، آنقدر بيشتر كه روز هم نميآمد. دلش نميخواست هيچ فكر بدي بكند، ولي مجبور بود به نداي باطنش جواب دهد؛ او بوي يك رقيب را خوب حس ميكرد.
آن روز صبح زود كه سايه به سايه شوهرش از خانه بيرون آمد و چند كوچه تنگ و پيچدرپيچ را بيصدا دويد، آن روز كه در گرگ و ميش صبح پشت سر مرد زندگياش روبهروي يك خانه ايستاد و صداي نازك يك زن را شنيد، آن ثانيههاي تلخي كه با چشمهايش مرد مورد علاقهاش را بدرقه كرد و گريه امانش نداد هرگز از يادش نميرود. او از همسرش هيچ چيز نميخواست، مگر يك قلب مهربان كه سند شش دانگ منگولهدارش فقط به اسم او باشد. اما او اين را از او دريغ كرد و حالا زن مقابل قاضي ايستاده است و تنها يك چيز ميخواهد: «طلاق.»
شايد فقط آناني كه خيانت همسر را لمس كردهاند بدانند كه آمدن يك رقيب به زندگي زناشويي چه طعمي دارد.
وقتي دو نفر پيمان عشق ميبندند و قسم ميخورند كه روحشان يكي شود ولي در ميانه راه يكي پيمان فراموش ميكند و با پشت پا زدن به همه قول و قرارها راهش را از همسرش جدا ميكند، طوفاني عاطفي شروع ميشود كه نتيجهاش جز فروپاشي بنيان زندگي نيست.
بيوفايي، زن و مرد نميشناسد و آن كس كه بياعتقادتر به محبت است در بيوفايي پيشي ميگيرد و قلبش را كه قرار بود فقط براي يك نفر باشد به همه مشتريان عرضه ميكند.
اگر همسر خيانتكار، موذيانه رفتار كند و طرف مقابلش نيز به خاطر اعتماد زياد از خيانتش بويي نبرد، تا مدتها ميتوان رابطه خائنانه را ادامه داد ولي اگر در ميانه راه دستها رو شود، اتفاقاتي گاه سختتر از تقاضاي طلاق و از همپاشيده شدن خانواده رخ ميدهد يعني همان اتفاقاتي كه در زندگي علياكبر، شيرين و روحالله افتاد.
اسفندماه چند سال پيش يكي از اهالي محله پيشاهنگي كرج با مركز فوريتهاي پليس تماس گرفت و از كشف جسد مردي جوان مقابل منزل همسايهاش خبر داد. كارآگاهان كه بلافاصله در صحنه حاضر شده بودند و احتمال ميدادند خانواده صاحبخانه با مقتول آشنايي داشته باشند، به تحقيق از آنها پرداختند كه معلوم شد مرد صاحبخانه به طرز مرموزي ناپديد شده و همسر و فرزند وي در خانه تنها هستند.
كارآگاهان به زن مشكوك بودند. براي همين از او بازجويي كردند تا سرانجام بگويد كه چطور از چندي قبل با امير آشنا شده و شوهرش علياكبر نيز از ماجرا خبردار شده است. به دنبال اين اعترافات جستجو براي يافتن علياكبر نيز آغاز شد تا پس از دستگيري توسط پليس او هم توضيح دهد كه چطور وقتي متوجه ارتباط پنهاني همسرش با مقتول شده، عنان از كف داده و با ضربههاي چاقو او را از پاي درآورده است.
روحالله اما شوهري بود كه در ماجراي خيانت همسرش به دست ابراهيم رقيب عشقياش كشته شد. ماموران با بررسي اين پرونده قتل متوجه شدند كه شب حادثه پس از اينكه روحالله به محل كارش رفت زن، ابراهيم را به خانهاش دعوت كرد اما ناگهان شوهر وارد خانه شد و ابراهيم خود را مخفي كرد. وقتي مقتول براي استراحت به اتاق رفت، ابراهيم نهتنها خانه را ترك نكرد، بلكه در زيرپله مخفي شد و به همراه فاطمه قليان كشيد تا اينكه روحالله حضور مرد غريبه را فهميد و با او درگير شد.
اما ابراهيم و فاطمه مقابل او ايستادند و با وارد كردن ضربات گوشتكوب و چاقو و فشار برگردن مقتول او را به قتل رساندند و جسدش را در پارك به آتش كشيدند.
خلا عاطفي و سايه سنگين سوم شخص
البته شايد پرونده تمام خيانتها در زندگي مشترك به قتل منتهي نشود ولي بيگمان در تمامي آنها اتفاقات تلخي ميافتد كه عشق را به نفرت و گرمي محبت را به سردي انتقام تبديل ميكند.
دكتر مجيد ابهري، آسيبشناس اجتماعي و متخصص علوم رفتاري در اينباره ميگويد: بروز خيانت در زندگي زناشويي هيچ مشابهتي با اين فرآيند در روابط اجتماعي ندارد. در روابط اجتماعي به خاطر پايين آمدن سطح اعتماد ممكن است حوادثي روي دهد كه منجر به اين ناهنجاري شود به طوري كه داد و ستد، روابط دوستي، روابط شغلي و... از جمله روابطي هستند كه در معرض خيانت قرار ميگيرند. اما در روابط زناشويي مصاديق بارز خيانت از يك نگاه شروع ميشود و ممكن است هر زوج خيانت را به نوعي از رفتار ربط بدهند.
او توضيح ميدهد: حرف زدن بسيار صميمانه با يك زن يا مرد بيگانه، گرم گرفتن يا درخواست براي موضوع يا موردي از سوي زن يا شوهر ميتواند در اين بحث بگنجد، اما به طور كلي در فرهنگ اخلاقي و اجتماعي ما خيانت در روابط زناشويي يعني خروج از چارچوبهاي اخلاقي و موازين ارزشي به نحوي كه فرد مرتكب چه زن و چه مرد هم از نظر عقيدتي مرتكب تخلف شده و هم از نظر عاطفي ممكن است ديگر قابل اعتماد نباشد.
ابهري با واكاوي ريشه خيانت در زندگي مشترك ميگويد: در ريشهيابي بروز اين مشكل ميتوان گفت كمبودهاي زندگي زناشويي احتمال بروز آن را بيشتر ميكند يعني چه از نظر روابط جنسي و چه از نظر ارتباطات عاطفي كلامي وقتي زن يا شوهر احساس خلا ميكند و باور دارد كه همسرش نميتواند آن خلا را پر كند، به بيراهه كشيده ميشود.
در اين ميان نقش شخص ثالث از نظر وسوسه و پافشاري در برقراري ارتباط نبايد از نظر دور داشته شود، چون مرد يا زن درست در زماني كه به دنبال محبت ميگردند، كسي سر راه سبز ميشود و درست از همان نقطه ضعف شروع ميكند. بنابراين دسيسههاي شيطاني او به ثمر مينشيند و رابطه برقرار ميشود.
اين آسيبشناس ادامه ميدهد: از نگاه آسيبشناسي رفتاري، زن و شوهر اولين كساني هستند كه متوجه انحراف و خيانت زوج ميشوند، ولي در پارهاي از اوقات اين پديده ناخواسته وارد زندگي زناشويي ميشود يعني فرد اصلا باور نميكند مرتكب چنين عملي شود و فقط به خاطر احساس وابستگي به برقراري ارتباط، آن رابطه را ادامه ميدهد.
وفاداري ارزشي است كه ميتواند مانع خيانت شود اما اين ارزش در جامعه ما كمتر مورد توجه قرار گرفته استاما زشتترين حالت خيانت وقتي است كه فرد سوم با قصد گسستن روابط عاطفي زوجين وارد عمل ميشود و حتي براي از ميان برداشتن مانع وجود زن يا شوهر با همدستي همسر خيانتكار دست به خون نيز آلوده ميكند. درواقع در اين شرايط بحث رقابت نيست، بلكه موضوع خيانت و از ميان برداشتن يك انسان است.
اين متخصص علوم رفتاري اين گونه خيانتها را ناشي از هوسهاي شيطاني ميداند و ميگويد: در مقابل اين عده زنها و مردهايي هستند كه به هيچ عنوان و در هيچ شرايطي حتي به اندازه يك نگاه حاضر به وارد كردن لطمه به روابط خود نيستند و با وجود همه كمبودها و مشكلات پاكدامني و صداقت خود را حفظ ميكنند و در نهايت از راههاي قانوني و شرعي به رابطه خود خاتمه ميدهند و پس از آن به فكر تشكيل زندگي ديگري ميافتند.
او روي آوردن افراد به خيانت به همسر را ناشي از عوامل متعددي ميداند و توضيح ميدهد: اصل خيانت در روابط عاطفي و رفتاري به تربيت اول خانواده، باورها، آداب، رسوم و فرهنگ خانوادگي، شرايط گذران دوران قبل از ازدواج و درجه خلوص و ايمان برميگردد يعني وقتي دختر يا پسري در خانواده خود خيانت والدين را تجربه ميكند و آن را در روابط دوستي پيش از ازدواج هم آزمايش ميكند، ممكن است در زندگي مشترك نيز به همان راه كشيده شود.
واكسن ضدخيانت
اين استاد دانشگاه ادامه ميدهد: با توجه به مطالعات انجام شده در مورد مردان و زناني كه در زندگي زناشويي مرتكب اينگونه خطاها ميشوند، درجه ايمان و باورهاي عقيدتي به عنوان واكسن ضدخيانت به عنوان اولين عامل شناخته ميشود به طوري كه اگر اين باورها در فرد كمرنگ باشد، ميزان تسلطش بر زندگي و كنترل روابطش در بيرون از خانه ضعيف ميشود.
ابهري به برخي از توجيهات رايج نظير اينكه همسرم نامرتب و سهلانگار بود اشاره ميكند و ميگويد: برخي از گفتههاي همسراني كه به خيانت روي آوردهاند درست است، يعني نماد رفتاري بعضي از زوجين در خانه ميتواند منجر به پايهريزي انحرافات رفتاري شود. مثلا مردي كه با ظاهري نامرتب و بدون توجه به سليقه و علاقه همسرش هر چه خود ميخواهد انجام ميدهد يا بانواني كه در خانه وضعي نامرتب و آشفته دارند روابط عاطفيشان دچار تزلزل شود.
البته نبايد فراموش كرد كه در پارهاي از اوقات بعضي از همسران خيانت را به عنوان ابزار انتقام انتخاب ميكنند يعني وقتي متوجه انحراف رفتاري همسر خود ميشوند با اينكه قصد اين كار را ندارند، براساس تصميمات شتابزده و غيرمنطقي و با هدف انتقامگيري مرتكب خيانت ميشوند.
بيتوجهي به وفاداري
دكتر علي انتظاري، جامعهشناس و استاد دانشگاه، اين موضوع را از زاويه ديگري بررسي ميكند. او ميگويد: ارزشي كه ميتواند مانع خيانت شود، وفاداري است. يعني افراد بايد باور داشته باشند پيماني بستهاند و نبايد از آن تخطي كنند. اما اين ارزش در جامعه ما كمتر مورد توجه قرار گرفته است و كسي روي آن تاكيد ندارد، درواقع در جامعه ما به خاطر تفكيك نشدن فرهنگ و شرع، اين ذهنيت در مردان ايجاد شده كه ازدواج موقت يا مجدد يك امكان شرعي است، يعني آنها فكر ميكنند شرع فرصتي را براي خيانت مهيا كرده و آن را تاييد ميكند. اين درست مثل اين است كه قانون به ما اجازه بدهد تا انتهاي يك جاده برويم، ولي آيا واقعا لزومي دارد كه همه افراد تا آخر جاده بروند؟
او با بيان اين مقدمه عوامل دخيل در بروز خيانت را برميشمرد و ميگويد: تداخل مرزهاي فرهنگ و شرع از علل اصلي خيانت مردان است، ولي تلافي كردن يا وجود توهم خيانت از مهمترين دلايل خيانت زنان محسوب ميشود. اين در حالي است كه خيانت زن ميتواند از انجام ندادن وظيفه مردان ناشي شود. مثلا مردي كه به خاطر فشار اقتصادي بيشتر به كسب درآمد توجه دارد و محبت كردن به همسر و تامين نيازهاي عاطفي او را از ياد ميبرد، باعث ايجاد خلا در خانواده ميشود كه ميتواند زمينه بروز خيانت را فراهم كند.
انتظاري در ادامه به بروز خيانت تحت تاثير جهاني شدن اشاره ميكند و توضيح ميدهد: جهاني شدن در واقع به معني غربيشدن است و فرهنگ غرب، لذتگرايي، ظاهرگرايي و زندگي دنيوي را ترويج ميكند.
پس در چنين جامعهاي افراد لذتهاي مادي را بر لذتهاي معنوي ترجيح ميدهند. همان طور كه ميبينيم زنان و مردان ما همواره تلاش ميكنند تا با شيوههاي مختلف خود را زيبا كنند. اين در حالي است كه گرايشهاي التذاذي به جاي گرايشهاي معنوي روحاني در مردان، مزيد بر علت شده و وفاداري را كمرنگ ميكند و فرد را به جايي ميرساند كه براحتي تن به ارتباط با افرادي غير از همسرش بدهد.
اين استاد دانشگاه، تاخير در سن ازدواج و مايل نبودن به ازدواج و علاقه به داشتن روابط آزادانه را از جمله عوامل زمينهساز خيانت ميداند و ميگويد: اينكه براي افراد امكان ازدواج به موقع نباشد و ترس از نتيجه ازدواج هم وجود داشته باشد، باعث ميشود فرد به ايجاد در رابطه با ديگران بپردازد و در عين حال امكان برقراري ارتباط براي افرادي كه يكبار ازدواج كردهاند نيز فراهم شود. در اين ميان برخي دوست ندارند زير بار مسووليت زندگي مشترك بروند پس سعي ميكنند خودشان را در اختيار كساني كه وضعيت مالي مناسبي دارند قرار دهند كه اين افراد هم كساني نيستند جز افراد متاهلي كه صاحب زن و فرزندند.
سلام محبت، خداحافظ خيانت
اين جامعهشناس البته در كنار تمام اين عوامل به نقش محبت در زندگي زناشويي تاكيد ويژهاي دارد و ميگويد: بعضي از افراد از سردي روابط با همسرشان ناراحتند به همين سبب احساس تعهد نسبت به او نميكنند.
بويژه در مردان اگر چه آنها افرادي تنوعطلب هستند، اما هرگز نميخواهند زندگيشان صدمه ببيند. پس اگر زن بتواند حس تعلق و تعهد به خانواده و اينكه مرد، زن و بچههايش را دوست داشته باشد را تقويت كند به واسطه تقويت روابط عاطفي احتمال بروز خيانت كم ميشود. |