|
توصيه روز |
|
|
:: بازار کامپيوتر :: |
|
|
:: نکته آموزشی :: |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
جام جم , چهارشنبه 29 خرداد 1387 |
|
بازگشت به خويشتن از ديدگاه شريعتي |
| | |
| اين مقاله قصد دارد با وجود احترام فراواني که براي اين روشنفکر بزرگ ايراني قايل است نگاهي تحليلي بر ديدگاهها و نظرات شريعتي در باب بازگشت به خويشتن بيندازد. | 29 خردادماه سالروز هجرت دکتر علي شريعتي مصلح، احياگر ديني و روشنفکر تأثيرگذار معاصر ايرانزمين است. اين مقاله قصد دارد با وجود احترام فراواني که براي اين روشنفکر بزرگ ايراني قايل است نگاهي تحليلي بر ديدگاهها و نظرات شريعتي در باب بازگشت به خويشتن بيندازد.
در انديشهها و آراي شريعتي، خود، خويشتن، شخصيت و هويت مفاهيمي بس درخشان هستند كه بسياري از نظرات او بر اين مفاهيم اوليه استوارند. اين اصطلاحات كم و بيش در ديدگاه شريعتي معنا و تعريف يكسان و مشابهي را دارا هستند. خود، خويشتن يا هويت در نظر او مجموعه سرمايههايي هستند كه شخص از تاريخ و فرهنگ و مذهبش مي گيرد. شريعتي بزرگترين تجلي اين شخصيت را در قضاوتهاي انسان مي بيند. همه آسيب شناسيهاي شريعتي از آنجا شروع مي شود كه اين خود و شخصيت تحقير، مجروح و معيوب مي شود به گونه اي كه كاملاً فاقد انتخاب و اختيار است.
از نظر شريعتي تجليات اين فاقد انتخاب بودن زيادند كه از مهمترين آنها ازخودبيگاني و اليناسيون است. او از انواع اين گمگشتگي به مواردي چون: اليناسيون به وسيله ابزار كار، اليناسيون به وسيله اعتقاد، اليناسيون به وسيله فرهنگ بيگانه، اليناسيون به وسيله پول و... اشاره ميكند. اينها البته همه تصاويري معوج و اشتباه از خويشتن را ايجاد مي كنند. شريعتي آنگاه براي علل و دلايل اين از خودبيگاني بر عناويني چون: استبداد، استثمار، استعمار، استضعا و استحمار دست مي گذارد و بيش و پيش از همه حول و حوش مقوله استعمار جولان مي دهد.
نگاه او در ارتباط با هويت ملي – ديني ما رويكرد فردي است كه بدبينانه در پس هر رويداد و اتفاقي، حضور دست ناپيداي دسيسهگري را خبر مي دهد كه هميشه و همه جا مشغول طرح نقشه براي از بين بردن خويشتن و هويت ماست. به معناي ديگر، از ميان عوامل خارجي و داخلي از خودبيگانگي ما، شريعتي بيشتر بر عوامل خارجي دست مي گذارد. اما عوامل خارجي نيز نزد وي بيش و پيش از آنكه مواجهه طبيعي دو تمدن و فرهنگ معني دهد بدان معنا است كه استحمارگران و استعمارگراني خاص هستند كه هميشه و همه جا با فكر از ببين بردن هويت ما سر مي كنند. بدين گونه است كه شريعتي فرمان بازگشت به خويشتن را صادر مي كند.
بازگشت به خويشتن در نظر وي صعود از خودبيگانگي فرهنگي و بيمعنايي وجودي و بيشخصيتي تاريخي به مرحله خودزايي و خودآگاهي انساني معنا ميدهد. شريعتي در ارتباط با اين نظريه خويش با پرسشها و ابهامات زيادي مواجه است: بازگشت به اين خويشتن اصيل انساني چگونه و به وسيله چه افرادي صورت ميگيرد؟ جايگاه و مقام ديگري ( فرهنگ مغرب زمين) در اين بازگشت چيست؟ جايگاه مقولات صدق، كذب در اين بازگشت و رويكرد عملگرايانه و ابزارانگارانه كدام است؟ در حالي كه هويت، شخصيت و خويشتن ما بيمار و مجروح است ما به عنوان حاملان اين خويشتن و هويت چگونه ميتوانيم به بازشناسي و بازيابي هويت اصيلمان بپردازيم؟
عاقبت آنكه شريعتي به طرح اين مقوله مي پردازد كه بازگشت ما بازگشت ملتي متكي بر تاريخ و اسلامي متكي بر توحيد معنا ميدهد و اين رويكرد است كه اولاً به ما شناسنامه و آيين خود ماندن ميدهد و ثانياً در برابر هجوم ايدههاي وارداتي، چگونه بودن و چگونه رفتن را به ما ميآموزد. اما اين نظر نيز كم و بيش با چون و چراهاي زيادي روبرو است و آنچه از آثار شريعتي هم برداشت مي شوند متوجه پاسخ به برخي از اين پرسشها بودهاند.
يكي از ابهامات بزرگ شريعتي در قبال نظريه بازگشت به خويشتن آن است كه چگونه حاملان و عاملان هويت و شخصيت مصدوم، مجروح و فاقد انتخاب مي توانند به خويشتن اصيل خويش كه در نظر شريعتي همان هويت ايراني – اسلامي است بازگردند؟ و اين فرايند چگونه و به وسيله چه كساني بايد صورت بگيرد؟ بدين گونه است كه او پاي روشنفكران را به ميدان مي كشد. روشنفكر شريعتي بايد نوع تازه اي بينديشد، اين روشنفكر مهم نيست كه سواد داشته باشد و يا نداشته باشد، مهم نيست كه فقيه، فيلسوف، فيزيكدان، شيميدان، مورخ و اديب باشد يا نباشد، مهم آن است كه زمانش را حس كند و مردمش را بفهمد و دريابد كه چگونه مسووليتش را به انجام برساند و در اين راه فداكاري و ايثار داشته باشد.
| | | | | | | | |
|
|
تحليل |
|
|
:: اقتصادی :: |
|
|
:: فناوری اطلاعات :: |
|
|
:: روی خط جوانی :: |
|
|
:: ورزش :: |
|
|
:: فرهنگ و هنر :: |
|
|
:: حوادث :: |
|
|
|
|
|
|
|
|
|