پنجشنبه 8 آذر 1403

 
 
     
 
     
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
آگهي درهموطن 
اخبار در موبايل 
آرشيو روزنامه 
تماس با ما 

اخبار داخلی روی خط جوانی باز می لرزد دلم ....

 
 

چهارشنبه 27 شهريور 1387

باز می لرزد دلم ....

 
 

توصیه ای که به دختران هم سن و سال خودم دارم این است که مراقب باشند و فریب دوستی های خیابانی را نخورند ؛ به خاطر این که عاقبت خوب و خوشی ندارد.

روزی که ناآگاهانه به لبخندهای «ناصر» جواب دادم نمی فهمیدم که دستی دستی خودم را دارم در چه گردابی گرفتار می کنم! آن موقع سال آخر دبیرستان بودم و «ناصر» را هر روز در راه مدرسه می دیدم.
او به من اظهار عشق و علاقه می کرد و ارتباط ما در حد نامه و تلفن یک سال طول کشید تا این که در بحبوحه کنکور ناصر به اتفاق خانواده اش به خواستگاری ام آمد اما پدر و مادرم با ازدواج ما به شدت مخالفت کردند.
پدرم می گفت نمی دانم جوانی که هنوز به سربازی نرفته با کدام عقل می خواهد زن بگیرد! با این وضعیت ارتباط من و ناصر قطع شد و پس از گذشت چند ماه پسر یکی از آشنایان که از هر نظر موقعیت مناسبی برای ازدواج داشت به خواستگاری ام آمد.
من با رضایت پدر و مادرم به سعید جواب مثبت دادم و ما با هم نامزد شدیم ، ولی ناصر دست بردار نبود او مدام برایم مزاحمت ایجاد می کرد و با تهدید می گفت که انتقام می گیرم. از این بابت خیلی ناراحت بودم و افسوس می خوردم که چرا حالا که شرایط خوبی برای زندگی و ساختن آینده ام به دست آورده ام باید آتش اشتباهات گذشته ام مرا بسوزاند.
از طرفی می ترسیدم که مبادا سعید از قضیه بویی ببرد. مدتی گذشت و هر روز که نامزدم می آمد تا با هم به بیرون برویم میمردم و زنده می شدم . نگاه های غضب آلود ناصر عذابم می داد حتی او یک روز جلو آمد و به شوهرم سلام کرد.رنگ صورتم پرید.
ناصر پرسید ببخشید ساعت چند است؟ سعید هم جوابش را داد و ما به راه خودمان ادامه دادیم. هنوز در فکر بودم که موضوع را با پدر و مادرم مطرح کنم که یک روز توی کوچه ناصر به اتفاق دوستش سد راهم شدند و با تهدید چاقو و توسل به زور مرا سوار ماشین کردند. آنها سرم را زیر صندلی گرفتند و پس از طی مسافتی خودرو جلوی یک ساختمان توقف کرد.در آن لحظه به محض این که دوست ناصر پیاده شد تا در خانه را بازکند از خودرو پیاده شدم و پا به فرار گذاشتم.
من خودم را از دست آن دو جوان شیطان صفت نجات دادم و از همان جا به کلانتری میدان جهاد مشهد آمده ام تا راهنمایی بگیرم اگر چه هنوز هم می ترسم که شوهرم از رابطه قبلی ام با ناصر مطلع شود چون فکر می کنم زندگی را از دست خواهم داد!
در پایان تنها توصیه ای که به دختران هم سن و سال خودم دارم این است که مراقب باشند و فریب دوستی های خیابانی را نخورند ؛ به خاطر این که عاقبت خوب و خوشی ندارد.
کارشناس دایره اجتماعی کلانتری میدان جهاد مشهد می گوید : این دختر باید پیش از بروز این مشکلات صادقانه به شوهرش می گفت که ناصر خواستگارش بوده است اما به دلیل نداشتن شرایط مناسب و آمادگی برای ازدواج، خانواده اش با این وصلت مخالفت کرده اند.
وی تاکید می کند : پنهان کردن این مسئله با توجه به مزاحمت های به وجود آمده زمینه شک و ظن را تقویت خواهد کرد و مشکلات بعدی را در پی خواهد داشت.
«ارجمند» یادآور می شود:بهتر است جوانان با پرهیز از دوستی های خیابانی ، آگاهانه تصمیم بگیرند تا گرفتار این گونه مشکلات نشوند.

 
 

فال چهارشنبه 27 شهریور!!!
قبل از طلاق به اين توصيه ها توجه كنيد!!!

 
   
 
 
     
   
     
     
    ::  تماس با ما  ::  درباره ما  ::  sitemap  ::  آگهي درهموطن  ::
کليهء حقوق متعلق است به روزنامهء هموطن سلام. ۱۳۹۳ - ۱۳۸۳
طراحی و اجرای سايت : شرکت به نگار