|
توصيه روز |
|
|
:: بازار کامپيوتر :: |
|
|
:: نکته آموزشی :: |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
هموطن سلام , جمعه 24 مهر 1383 |
|
تمبرها جان میگيرند و زندگی آدمها را مال خود میکنند |
| | |
| مغازهای پايين تئاتر شهر، در خيابان ولی عصر. بزرگ و قديمیو از آن نوع مغازههايي که از همان دور پيداست که مشتریهاي خاص خودش را دارد. نه از آنها که هر کسی سرش را بياندازد تو و وارد شود. ويترينی پر از کاغذهايي کوچک و رنگارنگ که به نظر نمیرسد کسی بابت آنها بخواهد پول هنگفتی بپردازد. کاغذهايي به اسم تمبر.
| تمبر هم مثل بسياری از کالاهای ديگر، پيشکسوت و پدری دارد. کسی که به خاطرش، بخش اعظم عمرش را صرف کرده باشد، در بسط و گسترش آن شرکت داشته باشد و خود به نمونه تمام عيار تاريخ يا دايره المعارف سيار، پيرامون آن کالا تبديل شده باشد. امروز، امضا فريدون نوين فرح بخش، تنها امضای کارشناسی معتبر تمبر در دادگستری را دارد. او نويسنده کتابهای راهنمای تمبر ايران، راهنمای اسکناسهای ايران و مجموعه کارت پستالهای رسمیو پاکتهای تمبردار است و تا به حال بيست مدال طلا از نمايشگاه و مسابقات جهانی کسب کرده است. به قول خودش: «بجز مدالهای مطلا و نقره و ...». او همان کسی است که در يک مجموعه علمیتلویزيونی در پيش از انقلاب، به همراه مرتضی حنانه، برنامه تمبر شناسی را در هر چهارشنبه، مجری گری میکرد. او متولد تهران، محله سنگلج در سال 1309 است و چهرهای جدی دارد. از آن چهرهها که وقتی لبخند به لبشان میآيد تو ذوق زده میشوی.
پدر فريدون نوين فرح بخش هم کلکسيونر و تاجر بزرگ تمبر بوده است. حاج حسين نوين فرح بخش از سال 1304 تا سال 1373 در خيابان ناصر خسرو، رو به روی دارالفنون، تمبر فروشی میکرده است و هم او مشوق فرزندش در کار مجموعه داری تمبر بوده است.
فريدون فرح بخش میگويد: «بجز پدرم، چند کلکسيونر بزرگ ديگر هم در تهران فعاليت داشتند. اين افراد پيشکسوتهای مجموعه داری تمبر در ايران بودند. مهمترين اين افراد، يکی حاج حسين ملک بود که امروز، مجموعه تمبر، سکه و اسکناس او در موزه ملک به نمايش در آمده است. اين مجموعه ارزش زيادی دارد. اما مهمترين چهره بين المللی تمبر ايران، دکتر محمد دادخواه بود. او يک مجموعهدار بزرگ و مهم در سطح جهان بود و در زمينه تمبر ايران زحمت زيادی کشيد. بعد از او مرحوم صمد خورشيد، احمد آتش، دکتر محمود مصاحب، صاحب دايرهالمعارف مصاحب، علی اشرف، اسکندری و سرتيپ سرود بودند. من همه اينها را به واسطه پدرم میشناختم و با همه آنها از نزديک ارتباط داشتم. آنها مجموعههايشان را در خانه نگهداری میکردند و پس از انقلاب به خاطر افت ناگهانی ارزش تمبر، مجموعههايشان را متاسفانه فروختند. گران ترين و مهم ترين مجموعه تمبر ايران نزد دکتر دادخواه بود. پس از فوت او، فرزندانش به دليل احتياج مالی اين مجموعه ارزشمند را فروختند.
اولين و قديمیترين تمبر ايران در سال 1247 شمسی در زمان احمد شاه، چاپ و منتشر شد. با تيراژ سی هزار قطعه. طرح اين تمبر شير و خورشيد بود که امروز به سری باقری معروف است. از آن سال به بعد اداره پست ايران در هر سال به مناسبتهای مختلف تمبر در تيراژهای گوناگون منتشر میکرد.
تمبرهای رنگی به دليل طرحهای زيبا، اندک اندک طرفدارانی پيدا کرد و کسانی پيدا شدند که بلوکها و قطعات تمبر را میخريدند و نگهداری میکردند. به مرور اين علاقه به اندازهای رسيد که عدهای به کار خريد و فروش آن پرداختند. مرحوم نوين فرح بخش، ميرزا اسماعيل خان خلخالی، دادخواه و ملک جزو اولين اين افراد بودند.
فريدون فرح بخش میگويد:« باوجود اين که عدهای فکر میکنند ارزش تمبر به قدمت آن است اما در حقيقت، ارزش تمبر به کميت آن بر میگردد. اداره پست بنا به سياستهای خود هر سری از تمبرها را با تيراژی متفاوت منشر میکند؛ اما هميشه سقف و کف تيراژ آن مشخص است و از آن محدوده کمتر و بيشتر نمیشود. پيش از انقلاب تيراژ تمبر معمولا 700 هزار، تا يک ميليون قطعه بود. اما بعد از انقلاب ناگهان تيراژ را ناآگاهی به 6 ميليون هم رساندند. اين باعث شد که بسياری از مجموعهداران، تمبرهايشان را بفروشند. پس از اين که سالهای اول انقلاب گذشت، مسئولان اداره پست به مرور به شرايط انتشار تمبر آگاهی پيدا کردند. امروز تيراژ متوسط تمبر در ايران، 400 هزار قطعه است. البته 200 هزار قطعه هم داشتهايم.»
تهران قديم، تهران قديم بود. با خيابانهای سنگ فرش و جمعيتی حداکثر حدود 500 هزار نفر و همه هم، همديگر را میشناختند و از کار هم مطلع میشدند. حاج حسين فرح بخش و بعدها پسرش به آن نسل از مردمان تهران تعلق دارند. نسلی که مردم با دوچرخه و کالسکه رفت و آمد میکردند و اگر آدم با نفوذی وارد مغازه حاج حسين میشد، آن مغازه دارهای ديگر حتما با خبر میشدند.
«از ميان آدمهای با نفوذ، مرحوم حکيم الملک، از اولين نخستوزيرهای محمد رضا پهلوی، سرتيپزاده، معاون شهربانی کل کشور و کيهان خديو، بازپرس ويژه تودهایها به مغازه پدرم میآمدند و از او تمبر میخريدند. من به خانه آنها میرفتم تا آلبومهايشان را مرتب کنم. يادم است که خانه سرتيپ زاده در خيابان شميران، سر پل رومیبود و خانه کيهان خديو هم در شهر آرا بود. مجموعه تمبرهای کيهان خديو را خود من خريدم. اما بعد از انقلاب هيچ چهره با نفوذ سياسی نديدم که مجموعهدار تمبر باشد».
اما اولين تمبر ايران که قدمتی حدود 150 سال دارد، گران ترين تمبر ايران نيست. اين تمبر به دليل اين که هنوز تعداد زيادی از تيراژ سی هزار تايي آن هنوز در بازار وجود دارد به نسبت تمبرهای ديگر چندان قيمتی نيست. يک بلوک يا 4 قطعه از اين تمبر که در سال 1247 چاپ شد، امروز قيمتی حدود 650 هزار تومان دارد اما يک قطعه تمبر مهر خورده ديگری که در سال 1257 چاپ شد، 3 ميليون تومان و مهر نخورده آن که فقط 5 عدد از آن در جهان وجود دارد، 60 ميليون تومان ارزش دارد. هيچ کدام از اين تمبر 60 ميليون تومانی، امروز در ايران نيست. از نوع مهر خورده آن هم فقط 70 قطعه در جهان وجود دارد.
برخی شغلها هستند که فقط عشق و علاقهای ويژه آن را توجيه میکند و به مرور به يک وسوسه دائمی و ميلی سيری ناپذير تبديل میشود که شخص بی آنکه بخواهد به آن آلوده و آميخته میشود. مثل روزنامه نگاری، مثل عتيقه فروشی، مثل اسکناس و سکه فروشی و مثل تمبر فروشی. در تهران سالهای 1300 به بعد فقط شايد بشود از 5 نفر اسم برد که مغازه تمبر فروشی داشتند.« يکی ميرزا اسماعيل خان خلخالی بود در خيابان باغ همايون، ديگری نو بهار بود در لاله زار. مرحوم کاشانی و نهورای هم در لاله زار بودند و پدر من هم رو به روی دارالفنون در خيابان ناصرخسرو بود. اينها عمده تمبر فروشان تهران بودند».
امروزیها هم بيش از 5 نفر نيستند. آنها هم هنوز حوالی بازار امروز و شمال شهر تهران قديم مغازه دارند.
فريدون فرح بخش با اين که زبان و ادبيات انگليسي و آلمانی را در دانشگاه تهران خواند، هيچگاه در رشته تحصيلياش، کار نکرد از همان اول درگير کار تمبر فروشی شد. میگويد:« از همان بچگی به مغازه پدرم میرفتم و کنار او میايستادم و به تمبرها نگاه میکردم. تمبرها را دوست داشتم و آنقدر به تمبر علاقهمند شدم که يکهو ديدم در اين کار وارد شدهام. تمبرهای اصل را از تقلبی میشناختم. من اولين مجموعه تمبرهايم را از دکتر دادخواه و پدرم خريدم. در سال 1339 با پدرم و دکتر دادخواه به نمايشگاه تمبری در لندن رفتيم. اين اولين نمايشگاهی بود که من از نزديک ديدم و در همان سفر شروع به خريد و گرد آوری تمبر کردم. آلبوم من مجموعه تمبرهای شيروخورشيد نشان ايران بود. اين آلبوم را برای اولين بار در سال 1358 در نمايشگاه بين المللی در بنگال هند، به نمايش گذاشتم و همان سال برنده مدال طلا شدم. پس از آن هر سال در نمايشگاههای مختلف جهان شرکت کردم و جايزه بردم. من 5 آلبوم تمبر دارم که آنها را در نمايشگاههای جهانی به نمايش میگذارم. بجز آلبومهای ديگر. تا به حال بيست مدال طلا بردهام.من فقط روی تمبر ايران کار میکنم. تمبرهای کلاسيک ايران جزو تمبرهای برتر کلاسيک جهان است. بجز من چند مجموعهدار خارجی در کشورهای سوئد، آلمان و آمريکا روی تمبرهای کلاسيک ايران کار میکنند که آنها هم در سطح جهانی هستند. آنچه که ارزش تمبر را در سطح جهانی بالا میبرد، قدمت، کميت، تميزی و نحوه آرايش تمبر در آلبوم يا صفحه و ... است.»
او برای خريد يا کارشناسی و ارزش گذاری مجموعه تمبر، به خانههای مجموعهداران بزرگ زيادی رفته است اما از ميان آن همه خاطره، يک خاطره هميشه در ذهنش تداعی میشود.«يک بار يکي از مقامات بالای دادگستری از من خواست تا برای کارشناسی به همراه او خانه کسی بروم و ارزش گذاری کنم. من معمولا به منزل افراد معمولی نمیروم اما آن روز به احترام اين فرد رفتم. صاحب خانه يک زن ومرد جوان بودند و آلبوم تمبر کوچکی داشتند که نسل اندر نسل به آنها رسيده بود و آنها خيلی اميدوار بودند که بتواننند آن آلبوم را به قيمت قابل توجهی بفروشند. من از همان نگاه اول فهميدم که قسمت اعظم تمبرها تقلبی است. سختم بود که از همان اول به آنها بگويم؛ اما بعد از دست دست کردن زياد به آنها گفتم. به محض اين که بعد به آنها گفتم که مجموعه آنها تقلبی است آنها شروع کردند به خنديدن. حالا بخند و کی نخند. ما هم که تعجب کرده بوديم از خنده آنها خنديديم. حدود يک ربع آنها همين طور خنديدند. وقتی خنده شان بالاخره تمام شد، جريان را پرسيديم. آنها گفتند که وقتی میخواستند ارثيه خانوادگی را بين خواهرها و برادرها تقسيم کنند، آنها به اميد اين که اين مجموعه تمبر ارزش زيادی دارد، همه ارث خود را به خواهرها و برادرها بخشيدند و گفتند که فقط آلبوم را میخواهند و فکر میکردند که ارزش بالايي دارد. حالا هم از غصه زياد دارند میخندند چون واقعا سرشان کلاه رفته بود.»
فريدون فرح بخش حالا در سن 74 سالگی در کنار شاگرد مغازه اش – که او هم پيدا است دچار همان آميختگی و وسوسهای شده است که روزگاری فرح بخش شده بود _ همچنان تمبر فروشی میکند. میگويد که هنوزعاشق تمبر است و تا میتواند برای ديگران از تمبر حرف میزند چون فکر میکند که تمبر فقط يک قطعه کاغذ چاپی زيبا نيست و در حقيقت يک محصول فرهنگی و يک سرمايه ارزشمند است. خانهاش در حوالی خيابان مطهری است و سه فرزندش در هلند، آمريکا و کانادا زندگی میکنند. میگويد که هيچ وقت زنی را نديده است که از مجموعه داری شوهرش خوشحال باشد: « زنها اين شغل را دوست ندارند. مادرم دوست نداشت که پدرم مجموعه دار تمبر باشد، زن من هم دوست ندارد.»
| | | | | | |
|
|
تحليل |
|
|
:: اقتصادی :: |
|
|
:: فناوری اطلاعات :: |
|
|
:: روی خط جوانی :: |
|
|
:: ورزش :: |
|
|
:: فرهنگ و هنر :: |
|
|
:: حوادث :: |
|
|
|
|
|
|
|
|
|