|
توصيه روز |
|
|
:: بازار کامپيوتر :: |
|
|
:: نکته آموزشی :: |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
راز هوو شدن ناخواسته عروس نوجوان |
| | |
| اين مرد وقتي پيش روي بازپرس پرونده ايستاد، گفت: من همسرم را فريب ندادهام، او ميدانست كه من همسر موقت ديگري دارم و با علم و آگاهي از اينموضوع زندگي در زير يك سقف را با من آغاز كرده است. اكنون من حاضر نيستم بههيچ عنوان از همسر موقتم جدا شوم چرا كه وي به جز من هيچكس و سرپناهي ندارد. |
هموطن آنلاین _چندي پيش عروس نوجواني در حاليكه آشفتگي و پريشاني در چهرهاش موج ميزد به شعبه هفتم بازپرسي دادسراي بعثت مراجعه كرد و با ناراحتي گفت: يك سال پيش از طريق دوستم با مردي بهنام كيانوش آشنا شدم.
طولي نكشيد كه ارتباط تلفني ما به قرار ملاقاتهاي حضوری تبديل شد و كار بهجايي رسيد كه وي به من پيشنهاد ازدواج داد. از آنجا كه تنها دختر خانواده بودم از وي مهلت خواستم تا موضوع را با پدر و مادرم مطرح كنم. آنها چون هيچگونه شناختي از كيانوش نداشتند مخالفت كردند. اما اصرارهايم باعث شد اجازه دهند آن مرد با خانوادهاش براي خواستگاري به خانهمان بيايند. از آنجا كه مرد مورد علاقهام 14 سال از من بزرگتر بود وقتي پدرم فهميد بهشدت مخالفت كرد و گفت اين مرد نميتواند تو را خوشبخت كند. اما اصرارهايم باز هم كارساز شد و توانستم اجازه پدرم را براي اين ازدواج بگيرم. آنزمان چون ناپخته وخام بودم كوركورانه به كيانوش علاقه داشتم و بدون اينكه شناختي از كيانوش داشته باشم، زندگي مشترك در زير يك سقف را با وي آغاز كردم.
هماناوايل آغاز زندگي متوجه رفتارهاي مرموزش شده بودم. ابتدا فكر ميكردم شايد بهخاطر مسائل كاري است و خيلي زود تغيير خواهد كرد اما هيچوقت كيانوش عوض نشد و كار بهجايي رسيد كه حتي بيشتر شبها خانه نميآمد و ميگفت كار دارم و گرفتار هستم. ديگر تحمل ادامه اين وضعيت را نداشتم و تصميم گرفتم يك روز تعقيبش كنم.
صحنهاي را كه در پيش رويم ميديدم برايم باور نكردني بود چرا كه فكر نميكردم كيانوش مرا فريب داده باشد و من زن دوم باشم، آن لحظه دنيا برايم تيره و تار شد. اين زن گفت: وقتي همسرم را تعقيب ميكردم وي وارد خانهاي قديمي در جنوب تهران شد، ساعتها صبر كردم تا از آن خانه بيرون بيايد. وقتي از آنجا خارج شد زنگ خانه را به صدا درآوردم، زن جواني در را به رويم باز كرد.
وقتي پرسيدم كه همسرم در خانه وي چه ميكند ناگهان آن زن با كمال تعجب به من گفت كيانوش شوهرش است و سالهاست با هم زندگي ميكنند. در حالي كه شوكه شده بودم و نميتوانستم روي پاهايم بايستم از شدت ناراحتي با صداي بلند به گريه افتادم و با همه نااميدي بهخانهام برگشتم.
وقتي به شوهرم گفتم راز چندين سالهاش برايم فاش شده و وي مرا در ازدواج فريب داده است، زير بار نرفت حالا از شوهرم به خاطر فريب در ازدواج شكايت دارم. با ادعاهاي اين زن، بازپرس حيدري، شوهر وي را به دادسرا احضار كرد تا راز فريبكارياش را فاش كند.
اين مرد وقتي پيش روي بازپرس پرونده ايستاد، گفت: من همسرم را فريب ندادهام، او ميدانست كه من همسر موقت ديگري دارم و با علم و آگاهي از اينموضوع زندگي در زير يك سقف را با من آغاز كرده است. اكنون من حاضر نيستم بههيچ عنوان از همسر موقتم جدا شوم چرا كه وي به جز من هيچكس و سرپناهي ندارد. | | | | | | |
|
|
تحليل |
|
|
:: اقتصادی :: |
|
|
:: فناوری اطلاعات :: |
|
|
:: روی خط جوانی :: |
|
|
:: ورزش :: |
|
|
:: فرهنگ و هنر :: |
|
|
:: حوادث :: |
|
|
|
|
|
|
|
|
|