|
توصيه روز |
|
|
:: بازار کامپيوتر :: |
|
|
:: نکته آموزشی :: |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
انکار کشتن و سوزاندن راننده دورهگرد |
| | |
| یک مرد جوان که به اتهام کشتن و سوزاندن راننده دورهگرد بازداشت شده است، دیروز در دادگاه کیفری استان تهران جنایت را انکار کرد.
| هموطن آنلاین _عصر بیستوسوم مرداد ۱۳۹۱ بانویی میانسال که پریشانی در چهرهاش موج میزد به کلانتری ۲۰۶ بومهن رفت و کمک خواست.
وی گفت: صبح امروز پسر ۲۵ سالهام «قاسم-ز» که راننده دورهگرد است با وانت آبی از خانهمان بیرون رفت. قرار بود «قاسم» پیش یکی از دوستانش برود و از او یک میلیون تومان ضایعات آهن بخرد اما دیگر بازنگشت. از صبح تا شب هر جایی را که به ذهنم میرسید زیر پا گذاشتم اما هیچ اثری از پسرم به دست نیاوردم.
پلیس در نخستین گام از تحقیقها مشخصات وانت «قاسم-ز» را در اختیار تمام واحدهای گشتی قرار داد. یک شبانهروز از ناپدید شدن راننده دورهگرد گذشته بود که وانت وی در یکی از خیابانهای بومهن پیدا شد. پلیس به بررسی دوربین مداربسته فروشگاهی پرداخت که وانت مقابل آن متوقف شده بود. به این ترتیب تصویر ذخیرهشده یکی از دوستان «قاسم» به نام «فرخ-م» که در حال پارک وانت در حاشیه خیابان بود به دست آمد.
به این ترتیب این مرد ۳۸ ساله خیلی زود بازداشت شد. «فرخ-م» که سرایدار یک کارخانه است در همان بازجویی مقدماتی کشتن دوستش را گردن گرفت و گفت: به بهانه فروختن ضایعات آهن «قاسم» را به اتاقک سرایداریام کشاندم.
با چاقو به جانش افتادم و سپس جنازه را در یکی از باغهای بومهن آتش زدم. بقایای استخوانها را هم در رودخانه جاجرود انداختم. یک میلیون تومانی را که همراه داشت دزدیدم و برای گمراه کردن پلیس وانت آبی را مقابل یک مغازه پارک کردم. اما هرگز فکر نمیکردم دوربین مداربسته تصویرم را ضبط کند و به این زودی رسوا شوم.
به دنبال اعترافهای تکاندهنده «فرخ –م» و بازسازی صحنه جرم کیفرخواست صادر و به شعبه ۱۱۳ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
در نشست رسیدگی به این ماجرا که دیروز به ریاست قاضی«محمدسلطان همتیار» و با حضور چهار مستشار تشکیل شد، ابتدا نماینده دادستان پایتخت، کیفرخواست را خواند. «کرمی» اظهار داشت: با توجه به مدرکهای موجود برای «فرخ-م» اشد مجازات میخواهم.
سپس مادر داغدار در جایگاه ویژه ایستاد و با اشاره به «فرخ-م» گفت: پسرم قرار بود داماد شود اما این مرد داغش را به دلم گذاشت. به هیچ قیمتی رضایت نمیدهم.
نوبت دفاع به «فرخ-م» که رسید منکر جنایت شد: من «قاسم» را نکشتم. صبح بیستوسوم مرداد ۱۳۹۱ همره «قاسم» در اتاقک سرایداری نشسته بودیم که سه مرد ناشناس وارد شدند و مرا بیهوش کردند. وقتی به هوش آمدم دیدم آنان جنازه «قاسم »را با خود بردند چون کلید وانت «قاسم» دستم بود از ترسم آن را مقابل یک مغازه پارک کردم. من بیگناهم.
در پایان این نشست هیات قضایی با اعلام تنفس وارد شور شد تا رای صادر کند. | | | | | | |
|
|
تحليل |
|
|
:: اقتصادی :: |
|
|
:: فناوری اطلاعات :: |
|
|
:: روی خط جوانی :: |
|
|
:: ورزش :: |
|
|
:: فرهنگ و هنر :: |
|
|
:: حوادث :: |
|
|
|
|
|
|
|
|
|