هموطن_احسان موحدیان – همزمان با پایان شمارش آرای نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری و اعلام نتایج که کمتر ناظری توانسته بود آن را پیشبینی کند، موجی از حیرت ، فضای سیاسی کشور را در بر گرفت. در این میان وبلاگستان فارسی هم که طی ماههای اخیر شاهد بحث و جدلهای جدی و عمیق بین طرفداران و مخالفان نامزدهای مختلف (عمدتا معین، قالیباف، احمدینژاد و هاشمی) بود به سرعت نسبت به نتیجه عجیب و غریب انتخابات واکنش نشان داد. با توجه به آن که فضای غالب در میان بلاگرهای ایرانی طرفداری از نامزدی خاص یعنی دکتر معین بود، واکنشها نسبت به حضور آقایان هاشمی و احمدینژاد در دور دوم انتخابات آمیزهای از خشم، نگرانی، تحیر، اضطراب و در معدود مواردی امیدواری و تلاش برای حفظ روحیه بود.
* بلاگر «میرزا پیکوفسکی» می نويسد
بد نیست در اینجا برخی از این واکنشها را با هم مرور کنیم. بلاگر «میرزا پیکوفسکی» در مورد نتایج انتخابات مینویسد: خستهام، ناامید و دلزده. دیشب شب تلخی بود. مردم احمدی نژاد را به معین ترجیح دادند. کسی هم احتمال نمیدهد تقلب گستردهای رخ داده باشد. این ملت باز نشان دادند برای به ثمر نشستن پروسه اصلاحات که شاید 20 سال زمان لازم داشت فقط توانستند 6 سال صبر کنند و باز عقب کشیدند، همان طور که در مشروطیت عقب نشستند و همان طور که مصدق را تنها گذاشتند. این انتخابات برای من یک نتیجه داشت. برایم اثبات شد که دغدغههای من با دغدغههای اجتماع چقدر متفاوت است. آنقدر متفاوت که نمیتوانم تحمل کنم. هنوز راه بسیار طولانی برای پیمودن در پیش داریم، ولی حیف که همراهمان کسی نیست."
* بلاگر از «پشت یک سوم» می گويد
بلاگر از «پشت یک سوم» هم پس از اشاراتی جالب به خاطرات سوخته دوران جوانیاش میگوید: "من رای دادم، ولی اعتراف میکنم الان که نتایج را اعلام کردند، نه از دادنش ناراحتم و نه حس میکنم به واسطه رایی که دادم گوشهایم دراز شده ... رای دادم تا زمینه ساز فردایی بهتر برای خودم و تمام ایرانیها باشم. رای دادم چون حس میکردم حضور و رایام در سرنوشت مملکتم میتواند تاثیرگذار باشد. درست است که حرکتها و عکسالعملهای ما ملت ایرانی همیشه مثل فوتبال بازی کردنمان بیحساب و کتاب و مطابق با هیچ معیار و الگو و استانداردی نیست، ولی امیدوارم رئیس جمهور آینده هر کسی که هست، رئیس جمهور همه ایرانیها باشد و زمینهساز جفت و جور کردن تمام پازلهای گمشده نسل فردای این مرز و بوم."
* نظرات شتابزده يک وبلاگ نويس
یکی از نویسندگان وبلاگ گروهی هنوز هم نظرات شتابزده و منحصر به فردی در مورد نتایج انتخابات داشته و مینویسد: "چند چیز برایم عجیب است... باورم نمیشود که مردم آنقدر دورو باشند. یک چیزی بگویند و یک جور دیگری عمل کنند. یاد استقبالهایی که از دکتر معین میکردند و خودم شاهد چندتایی از آنها بودم، افتادم ... باورم نمیشود احمدینژاد و کروبی رای بالا بياورند! باورم نمیشود تمام تحلیلهای ما و یک عدهای دیگر آنقدر اشتباه باشد و مردم واقعا خواستههای دیگری داشته باشند."
* در پیشگاه واقعیت تعظیم کنیم
علی قدیمی هم در مطلبی واقع بینانه با عنوان در پیشگاه واقعیت تعظیم کنیم مینویسد: «دیروز 30 میلیون رای به صندوقها ریخته شد تا همه بفهمند که مردم ایران، به جای خواب و خیال به دنبال یافتن راهی هستند برای رسیدن به مطالباتشان. پیروز این انتخابات مردم بودند، مردمی که توانستند بگویند چه میخواهند، مردمی که نه وبلاگ نویس هستند، نه وبلاگ خوان و نه تماشاچی شوهای مسخره لسآنجلس. مردمی که نان میخواهند، کار میخواهند، هوای خوب برای تنفس میخواهند. مردمی که در شمال تهران خلاصه نمیشوند. شکست خوردگان هم آنهایی هستند که یا نمیتوانند یا این که نمیخواهند بفهمند که در شهر چه میگذرد. مردم؛ آرامش، امنیت و نان را به حقوق بشر ترجیح دادند. ناامید شدن مشکلی را حل نمیکند، باید چارهای اندیشید از همین حالا...»
* درس گرفتن از انتخابات
شهرام شریف هم در جدیدترین پست خود در وبلاگ ITIran چنین میآورد: "شاید درسی که از این انتخابات بتوان آموخت فهم این موضوع است که گروههای سیاسی و اجتماعی ما هیچ فهم دستی از رفتارها و نگرشهای مردم ندارند و بیشتر براساس حد سیاست و خواستهای خودشان این گروهها را تعریف میکنند. برخلاف این که میگویند مردم ایران قابل پیشبینی نیستند، تصور من این است که ما بلد نیستیم رفتارهای مردم را پیشبینی کنیم. به تصور من کسانی مثل معین و لاریجانی چوب پیچیده شدن شعارهایشان را خوردند. از طرفی اصلاح طلبان هم نماینده حزب حاکمی بودند که عمده مردم به دلایل مختلف چندان از آنها راضی نبودند.
* بلاگر الپرمی نويسد
بلاگر الپر از طرفداران سینهچاک معین هم نوشته خواندنی با عنوان «ظاهرا شکست خوردیم» دارد و مینویسد: «ما به یک سری ایدهها و شعارها اعتقاد داشتهایم تا اینجای کار آمدیم، بعد از این هم چیزی عوض نشده است. باید پس از این شبکه سراسری بسیج را که توانست آرای احمدینژاد را یک شبه بالا ببرد، بیشتر جدی بگیریم و... مهمتر از همه توجه کنیم که شکاف ذهنیت و زندگی در بخشهای مختلف ایران اینقدر زیاد است که یک عده لنگ دموکراسی و حقوق بشر هستند و عدهای دیگر لنگ 50 هزار تومان پول. بعد از این خیلی قدر خاتمی را خواهیم دانست. او توانست خواستههای مردم چهار گوشه ایران را زیر یک چتر جمع کند. هیچکس دیگری نتوانست چنین کاری بکند. بعد از این خیلی بحثها خواهیم داشت، با کسانی که تصور میکردند با نیامدن معین و تحریم انتخابات اتفاق مهمی میافتد... کسانی که فکر میکردند زنان، اقوام و مذاهب بیشترین آرا را برای معین خواهند ریخت، کسانی که حرف بعضی از ما را که میگفتیم «معین باید برای اقشار پایین شهر و برای مذهبیها حرفی داشته باشد محکوم میکردند... 6 ماه تلاش کردیم. پس از این، مدتها باید فکر کنیم. کار تشکیلاتی تمام نمیشود... کار زیاد داریم.»
* همه جوانان وبلاگ نمینویسند!
و اما به عنوان مطلب آخر به پست هوشمندانه امید معماریان اشاره میکنیم که چنین آورده است: «جامعه ایرانی راه بسیاری را باید طی کند. فاصله بین نخبگان و عموم جامعه زیاد است. هدایت حرکتهای سیاسی و جنبشهای اجتماعی به نوعی که بتواند آرام آرام منجر به تغییر اجتماعی شود، بسیار مهم است... اندکی تامل باید کرد... همه ایران تهران نیست. همه تهران بچههای تحصیلکرده و پای رایانهنشین نیستند. همه جوانان هم وبلاگ نمینویسند. کار و اشتغال و معیشت و زندگی آسوده و تنش کمتر و 3 وعده غذای راحت و خیلی چیزهای دیگر... آنها که در این جامعه نیستند و برای هیچ نوع تغییری در جامعه تلاش نمیکنند شاید دلشان خنک میشود از یک بیتفاوتی مطلق؛ اما برای ما به عنوان شهروندانی مسئول که نسبت به زندگی خود علاقهمند هستند، جامعهمان را بیشتر بشناسیم و توقعمان را با آنچه که در دست داریم مطابق سازیم. من از شکست و پیروزی سخن نمیگویم. از یک بیداری حرف میزنم. یک مقدار شاید باهم فرق دارد. بیداری ویژه عصر روشنگری است...»
در مجموع به نظر میرسد که نتایج انتخابات حلقه بلاگرهای ایرانی را متوجه چند نکته زیر کرده است.
الف) بلاگرهای ایرانی دغدغههای متفاوتی با عامه مردم دارند و در حالی که امروزه نگرانی اکثر مردم مسائل اقتصادی و معیشتی و دستیابی به حداقلی از رفاه است، آزادیهای سیاسی، اجتماعی و مباحثی چون دموکراسی، حقوق بشر و حقوق شهروندی از عمده نگرانیهای جمع محدود وبلاگنویسان ساکن در داخل و خارج کشور است.
ب) میزان نفوذ و تاثیرگذاری بلاگرها بر عموم مردم کم است. همچنین زبانی که آنان برای بیان خواستهها و نظراتشان به کار میگیرند تا حد بسیار زیادی با عامه مردم متفاوت است. نگرشهای مردم عادی در جریان برگزاری انتخابات این مسئله را کاملا ثابت کرد. خلاصه آن که وبلاگنویسان ایرانی در یک اتاق دربسته و به صورت دستهجمعی زندگی میکنند یا تلاشی برای برقراری ارتباط با مردم کوچه و بازار به عمل نیاوردهاند یا در این زمینه ناتوان هستند و شاید هم اصلا تمایلی به این کار ندارند.
ج) نکته آخر آن که بلاگرهای ایرانی پس از 3 سالی که از رشد حیرتانگیز تعدادشان میگذرد هنوز موفق به ایجاد یک شبکه قدرتمند با تاثیرگذاری اجتماعی قابل توجه نشدهاند و اقدامات آنها در صورتی که رسانههای عمومی و صدا و سیما نخواهند، جلوه عمومی پیدا نمیکند. مثال بارز این قضیه مسئله نامگذاری مجعول برای خلیجفارس از سوی نشنال جئوگرافیک بود که تنها پس از پوشش خبری آن توسط نشریات و صدا و سیما توجه مردم عادی را به خود جلب کرد. متاسفانه ضعف ساختارهای اینترنت در کشور، فیلترینگ بیضابطه ، عدم فرهنگسازی در حوزه IT و چشم و هم چشمی های مثلا روشنفکرانه! برخی از فعالان عرصه مجازی بر مشکلات موجود در این حوزه افزوده و تا زمان رفع این نابسامانیها نمیتوان از اینترنت انتظار معجزه و تاثیرگذاری بر عموم جامعه را داشت.
البته این گفتهها به معنای زیر سوال بردن زحمات و تلاشهای شبانهروزی فعالان وب نیست. نباید از یاد برد که در انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته آمریکا نیز در حالی که عموم روشنفکران،نخبگان، بلاگرها به روزنامهنگاران و تئوریپردازان به صراحت از سناتور جان کری حمایت میکردند، بوش با طرح شعارهای ساده و قابل فهم برای عموم در نهایت به پیروزی رسید. نگارنده به هیچوجه قصد مقایسه و شبیه سازی فضای فعالیتهای رسانهای و اینترنتی در ایران و آمریکا را ندارد. چون این کار قیاس معالفارق است، ولی در نهایت میتوان امیدوار بود که با تلاش بیشتر و افزایش ضریب نفوذ اینترنت و ترویج استفاده درست از این ابزار مفید در آینده شاهد تاثیرگذاری بیشتر فعالان عرصه مجازی بر عامه مردم باشیم. به امید آن که دغدغههای ملت ایران روز به روز به هم نزدیکتر شده و همگی به سوی تعالی و ترقی گام برداریم انشاءالله...
|