يكشنبه 4 آذر 1403

 
 
     
 
     
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
آگهي درهموطن 
اخبار در موبايل 
آرشيو روزنامه 
تماس با ما 
توصيه روز
:: بازار کامپيوتر ::
معرفی تبلت چهار هسته‌يی شرکت ASUS‎
:: نکته آموزشی ::
چگونه گوشی اورجینال را از تقلبی تشخیص دهیم؟

اخبار داخلی حوادث باور کنید من دیوانه ام

 
 

هموطن سلام , پنجشنبه 9 تير 1384

باور کنید من دیوانه ام

 
 

پسر جوانی که مدعی است به خاطر ابتلا به بیماری شدید روانی، پسر خاله‌اش را کشته دیروز در شعبه 74 دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد.

به گزارش خبرنگار ما، در ابتدای جلسه محاکمه، خاکی نماینده دادستان در جایگاه حاضر شد و گفت: 21 مهرماه سال 82 مرتضی جوان 24 ساله بعد از ورود به مغازه جگرکی پسرخاله‌اش او را با ضربه چاقو زخمی کرد. بلافاصله احمد - جوان مصدوم - به بیمارستان منتقل شد، اما بر اثر شدت جراحات، جان خود را از دست داد. بعد از دستگیری مرتضی او مورد بازجویی قرار گرفت و به قتل عمد احمد اعتراف کرد. او درباره انگیزه قتل به بازپرس گفت: احمد به همسرش نظر داشته و به همین خاطر او را کشته است، اما وی در جایی دیگر مدعی شد به خاطر اختلاف حسابی که با هم داشتند پسرخاله‌اش را به قتل رسانده است.
سپس با ادعای متهم که گفته بود
 

" من خیلی ناراحت شدم و احساس کردم خوابم برده است وقتی بیدار شدم دیدم احمد غرق در خون است و من در کنارش هستم بعد ترسیدم و فرار کردم. ... "

 
 
بیمار روانی است وی به پزشکی قانونی معرفی شده، اما متخصصان او را بیمار تشخیص ندادند، با این وجود خانواده متهم مدارکی در این زمینه به بازپرس ارائه دادند. این مسئله باعث اختلاف بین دادیار اظهار نظر و بازپرس پرونده شد و در نهایت قرار مجرمیت سید مرتضی صادر شد، بنابراین با توجه به تقاضای اولیای دم تقاضای صدور حکم قانونی را دارم.
پس از اظهارات نماینده دادستان، قاضی کوه کمره‌ای از پدر احمد خواست در جایگاه حاضر شود و تقاضای خود را بیان کند. این مرد گفت: من به اتفاق پسر و نوه‌ام در مغازه بودم که مرتضی آمد، او چند روز قبل از حادثه با پسرم از کربلا برگشته بود، اما در این مدت خودش که کارمند بانک بود اخراج شده بود. به او گفتم پیش رئیس‌ات برو و از او بخواه که تو را سر کار برگرداند، اما قبول نکرد، از طرفی پول نداشت و من 20 هزار تومان به او داده بودم.
مرتضی کمی صحبت کرد و گفت: می‌خواهم در این جگرکی با احمد شریک شوم من قبول کردم، اما گفتم باید با خودش صحبت کنی، اگر او پذیرفت من حرفی ندارم، در این لحظه نوه کوچکم گفت که می‌خواهد به دستشویی برود، من او را همراهی کردم شاید 10 ثانیه هم نگذشته بود که یکدفعه صدای فریاد پسرم را شنیدم، در آن لحظه برگشتم و دیدم مرتضی چاقو به شکم پسرم فرو کرده است، چاقو داخل شکم پسرم بود و دسته در دست مرتضی، او یکدفعه فرار کرد اما مردم دستگیرش کردند. پسرم قبل از این ماجرا زمانی که از کربلا آمده بود به من گفته بود ای کاش من نمی‌‌رفتم،
 

" روز حادثه من وارد مغازه احمد شدم، به شوهر خاله‏ام گفتم می‏خواهم با احمد شریک شوم. از آنجا که احمد با من حرف نمی‏زد متوجه شدم از دست من ناراحت است چون روز قبل 20هزار تومان پول از پدر احمد گرفته بودم، او از دست من ناراحت بود. ... "

 
 
چون وقتی به کربلا رسیدیم، دیدم مرتضی برای خرید اسلحه به عراق آمده است. مرتضی به پسرم گفته بود می‌خواهم اسلحه بخرم به تهران برگردم پدر و مادرم و همه اعضای خانواده‌ام را بکشم و بعد خودکشی کنم، البته پسرم او را منصرف کرد. پدر مقتول گفت: وقتی احمد او را منصرف کرد، مرتضی گفته بود که باید در تهران برایم سلاحی بخری وگرنه یا خودم را می‌کشم یا یک نفر را خواهم کشت. او با پسرم هیچ اختلافی نداشت و من هرگز نفهمیدم که چرا پسرم را کشته است، اکنون تقاضای قصاص متهم را دارم.
سپس مادر احمد در جایگاه قرار گرفت. او گفت: من بیماری اعصاب دارم و به همین خاطر بچه‌هایم وقتی مشکلی داشته باشند به من نمی‌گویند، اما احمد به پدرش در مورد مرتضی چیزهایی گفته بود. به هر حال من تقاضای قصاص دارم چرا که بدون فرزندم هر یک لحظه به اندازه 100 روز برایم می‌گذرد. سپس قاضی کوه کمره‌ای از مرتضی خواست تا در جایگاه قرار گیرد، متهم در دفاع از خود گفت: مدتی بود که احساس می‏کردم افرادی با من حرف می‏زنند. آنها اعضای خانواده‏ام بودند، همه به من می‏گفتند باید خودت را بکشی آن وقت به یک انسان خوب تبدیل می‏شوی، صداهایی که در ذهنم می‏پیچید مرا کاملا عصبی کرده بود، یک لحظه از خود بی‏‏خود می‏شدم وکارهایی می‏کردم که اصلا متوجه نبودم، بارها زنم را کتک زده بودم، حتی چندین بار خواستم خودکشی کنم، اما زنم اجازه نداد. می‏خواستم به کربلا بروم و آنجا خودکشی کنم، احمد را با خودم بردم تا جنازه‏ام را برگرداند. به دنبال اسلحه می‏گشتم که خودکشی کنم، در یک لحظه کسی به ذهنم آمد و گفت اعضای خانواده‏ات را کشته‏اند، خیلی ناراحت شدم دلم برای همسرم تنگ شده بود می‏دانستم اگر برگردم و جنازه او را ببینم حتما خواهم مرد، هر وقت این حالت به من دست می‏داد مادرم مرا پیش دکتر می‏برد و دارو استفاده می‏کردم، اما فایده‏ای نداشت، در تمام طول مسیر بازگشت به ایران فقط به این فکر می‏کردم که شخصی اعضای خانواده‏ام را کشته است. از احمد خواستم به تهران
 

" پسرم قبل از این ماجرا زمانی که از کربلا آمده بود به من گفته بود ای کاش من نمی‌‌رفتم، چون وقتی به کربلا رسیدیم، دیدم مرتضی برای خرید اسلحه به عراق آمده است. ... "

 
 
که آمدیم اجازه دهد خودکشی کنم، اما احمد گفت باید در بیمارستان بستری شوم. اوهیچکدام از حرف‏هایم را نمی‏فهمید و به من می‏گفت تو بیمار هستی. روز حادثه من وارد مغازه احمد شدم، به شوهر خاله‏ام گفتم می‏خواهم با احمد شریک شوم. از آنجا که احمد با من حرف نمی‏زد متوجه شدم از دست من ناراحت است چون روز قبل 20هزار تومان پول از پدر احمد گرفته بودم، او از دست من ناراحت بود. قرار بود احمد به دوبی برود من هم می‏خواستم همراهش بروم در نهایت وقتی پدر احمد برای بردن نوه‏اش به دستشویی از من دور شد من خواستم با احمد حرف بزنم، اما او گفت بلند شو از مغازه من برو و چند جمله دیگر هم گفت. من خیلی ناراحت شدم و احساس کردم خوابم برده است وقتی بیدار شدم دیدم احمد غرق در خون است و من در کنارش هستم بعد ترسیدم و فرار کردم. سپس مرتضی شروع به گریه کردن کرد در این لحظه قاضی کوه‏کمره‏ای از او خواست تا بنشیند و خطاب به مادر احمد گفت: نباید پرونده را به یک معضل خانوادگی تبدیل کنید و گذشت از جمله مسائلی است که پیامبر ما بسیار سفارش آن را کرده است ، خصوصا این که مرتضی خواهرزاده توست . او سپس از مادر مقتول خواست تا اعلام گذشت کند. در ادامه دادگاه، وکیل مدافع مرتضی از دادگاه خواست که مرتضی یکبار دیگر برای بررسی حالات روحی و روانی‏اش به پزشکی قانونی معرفی شود .
بنابراین گزارش، پس از پایان محاکمه، قاضی کوه کمره‏ای و 4 قاضی مستشار دیگر (رحیمی- سلیمانی، شریفی و مظفری ) برای تصمیم‏گیری در خصوص پرونده وارد شور شدند.

 
 

جوان عاشق پدر و مادر دختر مورد علاقه اش را كشت
قتل در کارگاه طلاسازی
حبیب بلک به اتهام قتل دستگیر شد

 
   
 
تحليل
:: اقتصادی ::
تامین مسکن ارزان قیمت برای زوج‌های جوان
:: فناوری اطلاعات ::
آغاز دور جدید حراج شماره‌های رند همراه اول
:: روی خط جوانی ::
چه زمانی برای اولین بار بگوییم "دوستت دارم"
:: ورزش ::
اراک و قزوین، میزبان بازی‌های ۳ هفته ابتدایی استقلال و پرسپولیس
:: فرهنگ و هنر ::
ساعد سهیلی بازیگر «ترور» شد
:: حوادث ::
جنایت هولناک در پارک قیطریه/ پیاده‌روی بامدادی رنگ خون گرفت!

 
     
   
     
     
    ::  تماس با ما  ::  درباره ما  ::  sitemap  ::  آگهي درهموطن  ::
کليهء حقوق متعلق است به روزنامهء هموطن سلام. ۱۳۹۳ - ۱۳۸۳
طراحی و اجرای سايت : شرکت به نگار