اخبار داخلی حوادث فرار عروس 7 روزه با200میلیون تومان پدر شوهر

هموطن سلام , سه شنبه 21 تير 1384

فرار عروس 7 روزه با200میلیون تومان پدر شوهر

دختر جوانی پس از آشنایی با یک پسر تاجر ثروتمند با همدستی مادرش نقشه سرقت 820 سکه طلا و 40 هزار دلار آمریکا را طراحی و اجرا کرد و سپس پا به فرار گذاشت.

دختر جوانی پس از آشنایی با یک پسر تاجر ثروتمند با همدستی مادرش نقشه سرقت 820 سکه طلا و 40 هزار دلار آمریکا را طراحی و اجرا کرد و سپس پا به فرار گذاشت.
تحقیقات پلیسی برای دستگیری این مادر و دختر سارق زمانی آغاز شد که مرد تاجری با مراجعه به پلیس آگاهی شمال غرب تهران طی شکایتی اعلام کرد: عروس 7 روزه‌اش 820 سکه طلا و 40 هزار دلار پول نقد او را به سرقت برده و متواری شده است.
پس از طراحی شکایت مرد تاجر، پرونده‌ای تشکیل شد

	" پس از اظهارات مرد مالباخته کارآگاهان به سراغ پوریا رفتند. ... "

و اکیپی از کارآگاهان کاوش‌های خود را برای کشف چگونگی ماجرا شروع کردند، مرد مالباخته به کارآگاهان گفت: مدتی قبل با شرکایم دچار اختلاف مالی شدم و به خاطر این که از آنها رو‌دست نخورم، کل سهام شرکت را که حدود 400 میلیون تومان بود به حساب شخصی‌ام انتقال دادم و سپس تصمیم گرفتم سهام خودم را که معادل 200 میلیون تومان بود از شرکت بیرون بکشم و مابقی سهام را دوباره وارد شرکت کنم و همین کار را هم کردم.
وی ادامه داد: به خاطر این که پولم را پس‌انداز کنم 820 سکه طلا و 40 هزار دلار آمریکا که معادل تمام پول نقدم بود خریدم و آنها را در منزل تنها فرزندم پوریا در ولنجک مخفی کردم، مرد تاجر اضافه کرد: تنها کسی که از حضور سکه‌ها و دلارها در آنجا اطلاع داشت پوریا بود، تا این که متوجه شدم دختری که بدون اطلاع

	" هنوز چند ساعت از حضور او در خانه من نمی‌گذشت که ناگهان مادرش سر زده به منزل من آمد و از حضور زهرا در آنجا ابراز نارضایتی کرد. ... "

من و همسرم به عقد پسرمان درآمده بود تمام دلارها و سکه‌ها را به سرقت برده و متواری شده است.
پس از اظهارات مرد مالباخته کارآگاهان به سراغ پوریا رفتند. او گفت: چند ماه قبل به صورت اتفاقی در خیابان با زهرا دوست شدم و از آنجا که او توانسته بود اعتماد کامل مرا جلب کند، من جریان سکه‌ها و دلارهای پدرم را با وی در میان گذاشتم و پس از این جریان زهرا هر روز بیشتر و بیشتر به من نزدیک می‌شد تا این که چند هفته قبل به خانه من در ولنجک آمد. هنوز چند ساعت از حضور او در خانه من نمی‌گذشت که ناگهان مادرش سر زده به منزل من آمد و از حضور زهرا در آنجا ابراز نارضایتی کرد. او در حالی که کاملا عصبانی شده بود مدام مرا تهدید می‌کرد اگر با دخترش هرچه سریع‌تر ازدواج نکنم آبروی خانوادگی مرا خواهد برد و پدرم را نزد شرکایش شرمنده می‌کند. به همین دلیل من مجبور شدم زهرا را مخفیانه و بدون اطلاع والدینم عقد کنم، وی ادامه داد بعد از عقدمان زهرا هر روز تا نیمه‌های شب در خانه من بود تا این که 7 روز پس از این قضیه ناگهان متوجه شدم او دلارها و سکه‌ها را به سرقت برده و به همراه مادرش متواری شده‌اند.
بنابراین گزارش تحقیقات کارآگاهان برای دستگیری مادر و دختر سارق ادامه دارد.

راز مرگ عروس 2 روزه
ناگهان خانه آتش گرفت و عروس جوان سوخت