|
توصيه روز |
|
|
:: بازار کامپيوتر :: |
|
|
:: نکته آموزشی :: |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
شلیک قاچاقچی کریستال به پسر رفیق 20ساله |
| | |
| جلسه محاکمه مرد جوانی که با شلیک گلوله دوست خود را کشته و جسدش را داخل چاهی انداخته بود دیروز در شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران برگزار و حکم قصاص وی صادر شد. |
جلسه محاکمه مرد جوانی که با شلیک گلوله دوست خود را کشته و جسدش را داخل چاهی انداخته بود دیروز در شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران برگزار و حکم قصاص وی صادر شد. به گزارش خبرنگار ما در ابتدای جلسه خاکی نماینده دادستان در جایگاه حاضر شد و گفت: 6 بهمن ماه سال گذشته ماموران کلانتری تهرانسر در حین گشت زنی مشاهده کردند مردی با تهدید سلاح یک راننده را مجبور به حرکت کرده است. بلافاصله ماموران ماشین را تحت تعقیب قرار دادند، اما مرد مسلح که سوار ماشین بود راننده را مجبور به فرار کرد و در نهایت در یک تعقیب و گریز و شلیک گلوله از سوی ماموران و مرد فراری آنها موفق شدند متهم را دستگیر کنند. در بازرسی بدنی از مرد فراری ماموران متوجه شدند نام او رضا و به رضا دشتی معروف است و کارت و بیمه نامه ماشین شخص دیگری به همراه کلت کمری در جیبهایش جاسازی شده، ماموران در بازجوییها متوجه شدند رضا بعد از به قتل رساندن دوستش محمدعلی، اقدام به فرار کرده است بنابراین ماموران با همسر محمدعلی تماس گرفتند. او گفت: شوهرم چند روز پیش بر طرز مشکوکی گم شد و ما به پلیس خبر دادیم، اما هنوز خبری از او نشده است. با مشخص شدن این که رضا محمدعلی را به قتل رسانده است، پرونده در دادسرا مورد رسیدگی قرار گرفت و مشخص شد رضا بعد از به قتل رساندن دوستش جسد او را به داخل چاهی در شادشهر انداخته است.
پس از اظهار نماینده دادستان اولیا دم محمدعلی در جایگاه حاضر شدند و برای متهم تقاضای قصاص کردند، پدر محمدعلی گفت: 6 روز بود که پسرم گم شده بود، او آخرین بار از مغازهاش با همسر خود تماس گرفته و گفته بود که بعدازظهر به خانه میآید، اما بعدازظهر موبایلش خاموش شد، هرگز سابقه نداشت که چنین اتفاقی بیافتد، آن شب چندین بار با تلفن همراه محمدعلی تماس گرفتم، اما همچنان خاموش بود، پسرم مغازه موبایل فروشی داشت و همیشه در دسترس بود، بعد از این که مطمئن شدیم اتفاقی برای او افتاده است به پلیس خبر دادیم در تمام این مدت هم به اتفاق اقوامم به دنبالش میگشتم تا این که ماموران خبر دادند که او کشته شده است. پسرم یک دختر و یک پسر کوچک دارد و من به عنوان قیم از سوی آنها هم تقاضای قصاص میکنم سپس به دستور قاضی عزیز محمدی رضا – متهم به قتل – در جایگاه حاضر شد. او گفت: من و محمدعلی 20 سال بود که با هم دوست بودیم، او موبایل فروشی داشت، اما من قاچاق ماده مخدر کریستال میکردم، محمدعلی مبلغ 5 میلیون تومان به من بدهکار و قرار بود این مبلغ پول را به من بدهد. روز حادثه وقتی به دنبالش رفتم تا سر قرار برویم گفت قرار است 10 خط موبایل بفروشد و پول آن را به من میدهد، اما بعد از چند دقیقه گفت نتوانسته معامله کند، بعد سوار ماشین شدیم تا در جایی دیگر این پول را بگیریم. محمدعلی گفته بود از کسی طلب دارد به آنجا رفتیم اما آن مرد هم پول نداشت من عصبانی شدم او برای این که مرا آرام کند مقداری مشروب خرید و هر دو خوردیم. بعد به راهمان ادامه دادیم. به شهریار رفتیم. من خیلی عصبی بودم. همیشه یک کلت کمری همراه داشتم. چندینبار پیش آمده بود که قاچاقچیان پولم را دزدیده بودند و برای دفاع از خودم سلاح حمل میکردم. کلت را داخل داشبورد ماشین محمدعلی گذاشته بودم. محمدعلی شروع به جر و بحث با من کرد، او فحاشی میکرد و به من میگفت که پولم را نمیدهد، سلاح را برداشتم، متوجه شدم محمدعلی آن را دست کاری کرده است. فشنگها را داخل کلت گذاشتم. بعد سمت سر محمدعلی گرفتم، او دست بردار نبود و همینطور فحاشی میکرد باورش نمیشد که بکشمش، اما من به سرش شلیک کردم، از صدای شلیک گلوله یک دفعه به خودم آمدم و دیدم محمدعلی جان باخته است. هرچه صدایش کردم فایدهای نداشت. او مرده بود. باران شدیدی میبارید. جسد محمدعلی را از داخل ماشین بیرون کشیدم، لباسهایم کاملا گلی شده بود، آن را پشت صندوق عقب گذاشتم، به طرف شادشهر رفتم، میخواستم جسد را داخل جوی آب بیاندازم، اما یک دفعه دیدم همان نزدیکی یک گودال است. جسد را داخل گوردال انداختم و بعد با ماشین فرار کردم. چند روزی در تهرانسر بودم، خودرو محمدعلی در درگیری بین ما آسیب دیده بود و برای تعمیر و صافکاری به یک صافکار سپرده بودم، وقتی ماشین را تحویل گرفتم قصد داشتم از تهرانسر بیرون بروم که ماموران به من مشکوک شدند و دستور ایست دادند. ماشین را رها کردم و پا به فرار گذاشتم و جلو یک ماشین را گرفتم. به راننده آن گفتم ماموران در حال تعقیب من هستند، مرا فراری بده هرچه قدر پول بخواهی در اختیارت میگذارم. او هم مرا با خود برد ولی ماموران همچنان مرا تعقیب میکردند وقتی نتوانستند ماشین را متوقف کنند به سمت ماشین شلیک کردند. رضا در آخرین دفاعیاتش گفت: محمدعلی دوست قدیمی من بود و بارها سر سفره هم غذا خورده بودیم. باور کنید قصد کشتن وی را نداشتم و بیشتر از پدر و مادرش از این اتفاقی که افتاده است ناراحتم. او مرا تحقیر کرد و در حالت مستی نمیدانستم چه میکنم، عذاب وجدان دارم و نمیتوانم به چشمان پسر و دختر محمدعلی نگاه کنم. تقاضای من از دادگاه و پدر و مادر محمدعلی این است که زودتر حکم مرا اجرا کنند.
با پایان جلسه دادگاه قاضی عزیز محمدی و 4 قاضی مستشار وارد شور شدند و به اتفاق آرا رضا را مجرم شناختند و به قصاص محکوم کردند.
| | | | | | | | |
|
|
تحليل |
|
|
:: اقتصادی :: |
|
|
:: فناوری اطلاعات :: |
|
|
:: روی خط جوانی :: |
|
|
:: ورزش :: |
|
|
:: فرهنگ و هنر :: |
|
|
:: حوادث :: |
|
|
|
|
|
|
|
|
|