 |
توصيه روز |
 |
 |
:: بازار کامپيوتر :: |
 |
|
:: نکته آموزشی :: |
 |
|
|
 |
 |
|
 |
|
|
|
هموطن , چهارشنبه 29 تير 1384 |
|
محتمل است این سانحه در ایران روی دادنی باشد!
|
| | |
 | این واقعه در سال 1002 هجری در سال هفتم سلطنت شاه عباس اول اتفاق افتاد و مورخ رسمی آن پادشاه، اسکندر بیک منشی در تاریخ عالم آرای عباسی نقل کرده است.
| گفتهاند که تدبیر با تقدیر برنیاید، ولی از این حکایت بر شما ثابت میشود که جنس دو پا بقدری زرنگ است که دست تقدیر را هم به زنجیر تدبیر خود میتواند ببندد و گردش آسمان و تاثیر کواکب سعد و نحس را باطل کند.
این واقعه در سال 1002 هجری در سال هفتم سلطنت شاه عباس اول اتفاق افتاد و مورخ رسمی آن پادشاه، اسکندر بیک منشی در تاریخ عالم آرای عباسی نقل کرده است.
چنین برمیآید که در این سال منجمین از تقدیر آسمانی که بر بشر مکتوم است آگاه شدند و دانستند که خطر عظیمی برای مقام سلطنت موجود است.
میتوان تصورش را کرد که مولانا جلالالدین محمد یزدی منجم باشی شاهعباس همین که از این سر مطلع شد چگونه به شتاب هرچه تمامتر خود را به حضور علیحضرت متبوع معظم رساند و پیشانی برخاک نهاد و به عرض رسانید که: «تن و جان من فدای خاک پای همایون. آثار کواکب و قرانات علوی و سفلی دلالت بر افناء و اعدام شخصی عظیمالقدر از منسوبان آفتاب میکند و آفتاب مخصوص سلاطین است. و العیاذبالله محتمل است که این سانحه در ایران روی دادنی باشد، و زبانم لال، از زایجه طالع همایون خداوندی استخراج کردهایم که تربیع نحسین در خانه طالع واقع شده و اختر طالع در حضیض زوال و وبال است. اگر خاطر تقدیر ماثر موافقت نماید آن نحوست را بدین تدبیر میتوان دفع نمود که حضرت اعلای شاهی ظلالهی در آن سه روزی که معظم تاثیر قران و تربیع نخسین است خود را از سلطنت و پادشاهی خلع نموده شخصی از مجرمان را که قتل بر او واجب شده باشد به پادشاهی منصوب سازند و در آن سه روز سپاهی و رعیت مطیع فرمان او باشند که ما صدق امر پادشاهی از او به فعل آید و بعد از سه روز آن مجرم را بشحنه نحس اکبر قران و جلاد حادثه دوران سپارند که به قتلش پردازد».
شاه و وزرا و اعیان و اکابر همگی به احکام نجومی معتقد بودند و مخصوصا در مواردی که پای جان شخص شخیص پادشاه در بین بود کدام کس آن قدر احمق بود که اظهار بیاعتقادی به کشف و استخراج منجمین نماید. به عکس همگی صدا را به تحسین و تمجید مولانا جلالالدین محمد یزدی بلند کردند و بر او آفرین کردند که چنین تدبیر بدیعی اندیشیده است که ستارگان آسمان را بفریبد.
شاه عباس کبیر به این تدبیر رضایت داد و قرعه اختیار به نام استاد یوسفی ترکش دوز افتاد که او را با جمعی از درویشان و هم مسلکانش به عنوان الحاد گرفته بودند و حبس کرده بودند.
شاه خود را از سلطنت خلع نمود و اسم پادشاهی را بر آن فلک زده اطلاق فرمود!
| | | | | | |
|
 |
تحليل |
 |
 |
:: اقتصادی :: |
 |
|
:: فناوری اطلاعات :: |
 |
|
:: روی خط جوانی :: |
 |
|
:: ورزش :: |
 |
|
:: فرهنگ و هنر :: |
 |
|
:: حوادث :: |
 |
|
|
 |
 |
|
 |
|
|