 |
توصيه روز |
 |
 |
:: بازار کامپيوتر :: |
 |
|
:: نکته آموزشی :: |
 |
|
|
 |
 |
|
 |
|
|
|
بيعدالتي و نابرابري اجتماعي علت اصلی قتلهاي خانوادگي
|
| | |
 | اگرچه آمارهاي فعلي قتل در كشور ما خيلي نگران كننده نيست، اما هرگز نميتوان منكر افزايش كجرفتاريها به صورت عمومي در سطح جامعه شد | بر اساس نتايج به دست آمده از يافتههاي پژوهشي، در حالي كه در آمريكا به ازاي هر صد هزار نفر، 10 مورد ديگركشي صورت ميگيرد، آمار متوسط قتل در سالهاي 75 تا 81 در ايران حاكي از وقوع 4/2 آدم كشي در 100 هزار نفر جمعيت است.
اگرچه آمارهاي فعلي قتل در كشور ما خيلي نگران كننده نيست، اما هرگز نميتوان منكر افزايش كجرفتاريها به صورت عمومي در سطح جامعه شد؛ چراكه تمامي انواع كجرفتاري شخصي، فردي و گروهي روند رو به رشدي را در پيش گرفتهاند؛ هر چند كه به اعتقاد كارشناسان مسائل اجتماعي اين افزايش به گونهاي نيست كه وحشت عمومي را به دنبال داشته باشد.
به گفته آنها تنها هر از گاهي به منظور بزرگنمايي عمدي و غيرعمدي برخي حوادث، موجي در مطبوعات به راه ميافتد كه يك نوع «هيجان رسانهاي» نام دارد. اين در حالي است كه صرف نقل و بيان برخي اخبار حوادث نيز در شكلگيري، ترويج و ترغيب اين نوع هيجان، نقش بسزايي ايفا ميكند؛ به طوري كه برخي اخبار حائز اهميت و حساس ممكن است موجب «هراس عمومي» در جامعه شود.
با اين حال بررسيها در حوزه وقوع قتل به ويژه قتلهاي خانوادگي نشان ميدهد اگرچه در حال حاضر آمارها در اين باره به حدي نيست كه «هيجان رسانهاي» يا «هراس عمومي» را به دنبال داشته باشد؛ اما بايد اذعان داشت كه در صد تعداد قتلهاي خانوادگي در ايران نيز همچون ساير كشورهاي دنيا افزايش يافته است.
آسيب شناسان اجتماعي در تبيين و تشريح علل و زمينه وقوع قتلهاي خانوادگي بر اين باورند كه همان گونه كه خويشان و نزديكان منبع اصلي لذت و احساس شادياند به همان اندازه منبع اصلي زجر، شكنجه، نفرت، درگيري و سرخوردگي نيز هستند از اين رو معمولا بيشتر موارد «ديگركشي» توسط آشنايان صورت ميگيرد.
از سوي ديگر «آدم كشي» يك منشای هيجاني دارد؛ چرا كه در يك لحظه فرد هيجاني شده و با عصبانيت از كوره در رفته و با وسيلهاي به سمت طرف مقابله حملهور شده يا آن را پرتاب ميكند كه سرانجام با اصابت جسم عمدتا به سر سوژه، منجر به مرگش ميشود.
دكتر صديق، جامعهشناس و عضو هيات علمي دانشگاه در تحليل قتلهاي خانوادگي ميگويد: اگر چه زمينه درگيري، اغلب از مناقشات جزیي شروع ميشود براي نمونه در بيشتر موارد زمينه درگيري «غر و لند» علت اصلي بروز خشونت و درگيري در خانواده است؛ اما گاهي يك رو دربايستي بجا نيامده يا يك كار عقب مانده نيز ممكن است زمينه وقوع قتل را فراهم كند.
به گفته وي در ميان انواع خشونتها به عنوان يكي از عوامل مهم و تاثيرگذار در وقوع قتل اعم از خانوادگي، اجتماعي و دولتي خشونتهاي خانوادگي يك آسيب جدي اجتماعي است كه با وجود پيشرفتهاي فرهنگي و فكري همچنان در جامعه خود نمايي ميكند.
دكتر صديق در ارائه تعريفي از خشونت خانوادگي ميافزايد: ميتوان گفت اين نوع خشونت، خشونتي است كه در محيط خصوصي به وقوع ميپيوندد و عموما در ميان افرادي است كه به سبب صميميت، ارتباط خوني يا قانوني به يكديگر پيوند خوردهاند و بيشترين ميزان آن عليه زنان و كودكان اعمال ميشود.
اين جامعهشناس تصريح ميكند: اعمال خشونت كه به طبقه خاصي اختصاص نداشته و در سطوح مختلف فرهنگي رخ ميدهد، افزون بر ايجاد عوارض جسمي ــ روحي و هزينههاي درماني و اجتماعي، پيامدهاي جبران ناپذيري همچون افزايش موارد فرار از خانه، افزايش آمار خودكشي و خودسوزي زنان، همسركشي و بيماريهاي روحي ــ رواني چون افسردگي را به دنبال دارد.
به گفته وي در شرايطي كه خشونت مرد عليه همسر يا پدر و بردار عليه دختر و خواهر گاهي امري پسنديده و حتي لازم شمرده شود و بدين ترتيب مورد اغماض قرار گيرد، طبيعي است كه قربانيان خشونت نيز اعمال خشونت بر خود را ميپذيرند يا متهم به ايجاد زمينه مناسب براي اعمال خشونت ميشوند.
بر اين اساس همه كساني كه مورد خشونت قرار ميگيرند، «مقصراني بالقوه» به حساب ميآيند. اين عده بر اين باورند كه خشونت ميتواند به عنوان وسيلهاي موثر در خانه و اجتماع مورد استفاده قرار گيرد لذا چنانچه زمينهاي فراهم شد همه ميتوانند اعمال خشونت كنند.
وي ميافزايد: به عقيده «كاپلان» خشونت زماني روي ميدهد كه تعادل ميان فشارها و مهار دروني در هم بشكند. در همين رابطه «پرسكات» منشای خشونت را محروميت از لذت تشريح ميكند به همين دليل بچههايي كه مورد تجاوز جنسي قرار ميگيرند يا كتك ميخورند در بزرگسالي اغلب به افرادي پرخاشگر و ستيزهجو تبديل ميشوند.
دكتر صديق در جمعبندي آنچه از آن سخن به ميان آمد، ميافزايد: بروز خشونت، اعتياد، فقر و مواردي از اين دست به عنوان معلول وقوع قتل، همگي شاخ و برگ دادن به موضوع قتل به ويژه در حوزه خانواده است؛ چراكه علت اصلي و علتالعلل به وجود آورنده تمامي اين معلولها، تبعيض و بيعدالتي است كه بايد از سوي افراد به ويژه مديران بالايي بيش از پيش مورد توجه قرار گيرد.
اين پژوهشگر مسائل اجتماعي ادامه ميدهد: برخلاف تصور اغلب مردم مبني بر اين كه قاتل آدم هيولاي غريبهاي است كه هيچكس او را نميشناسد؛ به نسبت يك چهارم و سه چهارم در تمام كشورهاي دنيا، اتفاقا قاتل آشنا بوده و از ميان خويشان و دوستان مقتول بوده است.
اين در حالي است كه زجر دادن، سرقت، شكنجه، تجاوز، چاقوكشي و ... معمولا از سوي افراد غريبه اعمال ميشود.
همچنين به گفته اين جامعهشناس نسبت دادن ويژگيهاي عجيب و غريب به قاتل نيز از موهومات است چرا كه قاتل حتما يك فرد شاخ دار نبوده و در بيشتر موارد قاتلان افرادي معمولي و در برخي مواقع نيز از بهره هوشي بالايي برخوردارند.
دكتر صديق در پاسخ به پرسشي مبني بر اين كه «آيا در قتلهاي خانوادگي بايد به دنبال علل ديگري بود كه در ساير قتلهاي وقوعي نميتوان بدان دست يافت»؟ توضيح ميدهد: معتقدم در اين باره بايد از كلان شروع كرد تا به علتهاي ويژه درون خانواده رسيد. بدين ترتيب بررسي تئوري «محدويت بيروني» به عنوان يكي از علتهايي كه در وقوع قتل دخالت دارد حائز اهميت است.
به گفته وي بر اساس اين تئوري، نظام كنترل اجتماعي به 2 شاخه تقسيم ميشود اول:اگر نظام كنترل اجتماعي يعني پليس و قانون خيلي قوي برخورد كنند، زمينهاي براي ديگركشي به وجود ميآيد. دوم: اگر نظام كنترل اجتماعي، خيلي ضعيف عمل كند يعني افراد بهانهاي براي اين كه گناهشان را به گردن ديگري بياندازند، نداشته باشند، از آنجا كه همه چيز به خود شخص باز ميگردد و هيچ راه مفري وجود ندارد، زمينه اقدام به خودكشي فراهم ميشود.
دكتر صديق در مجموع، علت وقوع ديگركشي و خودكشي را يكي ميداند: «واكنش به محدويت بيروني» و تصريح ميكند: از سوي ديگر يك نوع تربيت خانوادگي هم ميتواند زمينه ساز اين جريان باشد؛ براي نمونه بر اساس اين تئوري، «تربيت خانوادگي» مبتني بر تنبيه بدني و ضرب و شتم انگيزه ارتكاب قتل را به وجود ميآورد.
همچنين در حالي كه جامعه پذيري خانواده بر پايه تنبيه رواني باشد، موجب خواهد شد تا آسيبهاي جدي و رواني به شخص وارد شود.
چرا افرادي كه علقه عاطفي با هم دارند، يكديگر را ميكشند؟
به گفته دكتر صديق، بنابر يك تئوري بزرگ در علم جامعهشناسي و روانشناسي در خصوص خشونت، ناكامي زمينه انواع پرخاشگري را فراهم ميكند بدين ترتيب چنانچه شخص به اهداف مد نظر خود دست نيابد، بناي ناسازگاري و پرخاش را ميگذارد. اين موضوع در سطح كلي جامعه به همان تبعيض و بيعدالتي باز ميگردد؛ براي نمونه سرزنش پسر مجردي كه خدمت سربازي را به اتمام رسانده ولي همچنان موفق به دست و پا كردن شغلي براي خود نشده است موجب ناكامي او ميشود. در اين حال شخص مورد صحبت، دق و دلي و عقدههاي رواني خود را از اين همه تحقير و فشار چگونه بايد تخليه كند؟
اين جامعهشناس در اين باره تاكيد ميكند كه هميشه در اين گونه مواقع ارزانترين و در دسترسترين شخص كه معمولا يكي از اعضاي خانواده است ميتواند مورد هدف فرد سرخورده قرار گيرد؛ چرا كه به دنبال وضعيت به وجود آمده اگر فرد ديگري خارج از دايره خانواده به قتل برسد احتمال تقاضاي قصاص به مراتب بيشتر از زماني است كه خواهرش را به قتل برساند؛ چرا كه تا حدود زيادي ميتواند نسبت به رضايت والدين از قتل وقوعي اميدوارتر باشد؛ از اين رو هزينه قتلهاي خانوادگي پايينتر و در عين حال دسترسي بيشتر و مخفي كردن آن، راحتتر است. عضو هيات علمي دانشگاه در جمعبندي اظهارات خود، «ناكامي برآمده از نابرابري اجتماعي» را زمينه ساز بروز پرخاشگري در سطح كلان جامعه ميداند و تصريح ميكند: علل اساسي و اصلي را بايد در ساختارها جستوجو كرد.
وي افزايش آمار قتل در كشور را نتيجه كاهش درآمد خانواده در مقابل افزايش هزينهها، بيكاري و بلاتكليفي جوانان بر ميشمارد و آن را نيز برخاسته از بيبرنامگي، ضعف و سوء مديريت برخي دستگاههاي متولي ميداند.
نابرابري اجتماعي، تبعيض و بيعدالتي، علت العلل قتلهاي خانوادگي
تبعيض به اين معني است كه حق من به ديگري داده شود و در مقابل عدالت يعني اين كه هر چيز در جايگاه خودش باشد. به اين ترتيب كه هر كه تلاش كرد متناسب با تلاشش، پاداش بگيرد و هر كس مرتكب كجرفتاري شد متناسب با همان تنبيه شود.
دكتر صديق از اين موضوع در جامعه ابراز تاسف ميكند كه افراد متناسب با هوش، استعداد و تلاششان نه عادلانه پاداش ميگيرند و نه تنبيه ميشوند؛ لذا در اين شرايط هيچ چيز در جاي خود قرار نميگيرد.
اين كه گفته ميشود آمار قتل در كشور ما هنوز به مرز آمار قتلهاي وقوعي در كشورهاي غربي نرسيده است، اين پرسش را به ذهن متبادر ميكند كه آيا موضوع فوق با لحاظ كردن شرايط ويژه فرهنگي،اجتماعي و … در نهاد خانوده ايراني بررسي شده است؟
دكتر صديق آسيب شناس اجتماعي اين سوال را از اين نقطه نظر پاسخ ميدهد كه عموما تفاوتي ميان خانواده ايراني و غربي به آن معنا كه خانواده غربي را لزوما از هم پاشيده بپنداريم، وجود ندارد.
به گفته وي درآميختگي با فرهنگ خشونت در هر شرايط و جامعهاي، زماني كه راه حل مسائل، خشونت باشد ميتواند زمينهساز وقوع قتل باشد؛ اگر چه اين موضوع در 95 درصد مناطق شهري عموميت ندارد ولي قرائن حاكي از آن است كه به سمت جاري شدن فرهنگ خشونت پيش ميرويم.
اين پژوهشگر مسائل اجتماعي همچنين با بيان اين كه به دليل عدم دسترسي به آمار دقيق نميتوان استناد كرد كه رشد آسيبهاي اجتماعي موجب افزايش آمار جنايت در كشور شده است، توضيح ميدهد: شايد تا پيش از اين به دليل نبود آزمايشگاههاي تخصصي كشف جرم و نيروي انساني متخصص و كارآمد به تعداد كافي، بسياري از قتلهاي وقوعي كشف نميشدند يا به صورت خودكشي جلوه ميكردند.
انباشت دلتنگيها به شكل خطرناك يكي از عوامل زمينهساز قتل خانوادگي است
اگر چه نتايج پژوهشها بيانگر هيجاني بودن بيشتر قتلهاي وقوعي است اما از آنجا كه انسان ذاتا موجودي كينه توز است، انباشت ذخيره و دلتنگيها نيز به تدريج ميتواند زمينه و انگيزه ارتكاب به قتل را فراهم آورد ولي اين به معناي برنامهريزي براي ارتكاب به قتل نزديكان نيست بلكه تنها به دليل انبار «دلتنگي» است.
دكتر صديق در مورد اين كه « براي هر يك از خانوادههاي ايراني تصور قتل خانوادگي بسيار سخت است، اما گاه شاهد قتلهايي در همين خانوادهها هستيم.» بار ديگر با تاكيد بر اين كه علتالعلل وقوع قتل به ويژه قتلهاي خانوادگي، تبعيض و نابرابري اجتماعي است، اذعان ميكند: اين در حالي است كه طبقات مرفه و متوسط جامعه كمتر در معرض تبعيض قرار دارند؛ چرا كه اين گروه سهم اقتصادي، منزلتي، نفوذ و قدرت خود را از جامعه گرفتهاند. در مقابل طبقه متوسط به پايين كه به سهم خود از جامعه دست نيافته، چون بلاتكليف است يا خود اقدام به تسويه حساب ميكند يا عامل تسويه شده يعني مامور و اجير براي قتل ميشود. اما در خانوادههاي مرفه هم قتل رخ ميدهد اما نه به دليل نابرابري.
چگونه ميتوان نهاد خانواده را از ارتكاب قتل جنايت مصون داشت؟
اين پژوهشگر اجتماعي در تشريح چگونگي مصونسازي خانواده از وقوع قتل، دسترسي به ابزار و منابع كمياب (ثروت، قدرت و منزلت) را از موارد حائز اهميت در اين باره برشمرده و توضيح ميدهد: امروزه بيشتر خانوادههاي ايراني عمدتا شهري و حتي روستايي به ادامه تحصيل فرزندانشان توجه ويژهاي دارند.
از اين رو «تحصيلات» به عنوان يكي از ابزار دسترسي به منابع كمياب محسوب ميشود.
اين در حالي است كه چنانچه در اين سيستم نوعي «تضاد اجتماعي» به وجود آيد احتمال بروز مشكل و چالش افزايش مييابد، چرا كه يك فرد تحصيلكرده به مانند دزدي است كه با چراغ به انبار ميزند .
اما از آنجايي كه اين عده به لحاظ عاطفي به اين باور رسيدهاند كه خانواده، آنچه در توان داشته در حق او انجام داده كمتر مرتكب قتل خانوادگي ميشوند چرا كه براي سرخوردگيهايشان عقدهاي از خانواده ندارند، از اين رو جامعه مورد خطاب آنان است.
| | | | | | | | |
|
 |
تحليل |
 |
 |
:: اقتصادی :: |
 |
|
:: فناوری اطلاعات :: |
 |
|
:: روی خط جوانی :: |
 |
|
:: ورزش :: |
 |
|
:: فرهنگ و هنر :: |
 |
|
:: حوادث :: |
 |
|
|
 |
 |
|
 |
|
|