 |
توصيه روز |
 |
 |
:: بازار کامپيوتر :: |
 |
|
:: نکته آموزشی :: |
 |
|
|
 |
 |
|
 |
|
|
|
40 سال حبس برای جانی سنگدل
|
| | |
 | مارتین 7 سال قبل پس از به قتل رساندن همسرش که قصد جدا شدن از وی را داشت سراغ پدرزنش رفت و وی را نیز با شلیک چند گلوله به قتل رسانید. | "مارتین واسکز" 43 ساله با وجود آن که همسر و پدرزنش را به قتل رسانده است تنها به تحمل 40 سال حبس متهم شد. این حکم که از نظر اعضای خانواده "رابین فرانکس" همسر مارتین بسیار ناعادلانه است در یکی از دادگاههای تگزاس صادر شد و طی آن مارتین که همسرش رابین و آقای "هارولد فرانکس" پدر رابین را نیز به قتل رسانده بود به تنها 40 سال حبس در زندان محکوم شد. مارتین 7 سال قبل پس از به قتل رساندن همسرش که قصد جدا شدن از وی را داشت سراغ پدرزنش رفت و وی را نیز با شلیک چند گلوله به قتل رسانید. ماجرای به قتل رسیدن رابین و پدرش زمانی مشخص شد که مادر رابین، خانم فرانکس از غیبت چند ساعته دختر و شوهرش نگران شد و به منزل دخترش مراجعه کرد. او میدانست که رابین از مدتها قبل با شوهرش مارتین درگیر و در پی آن است که هر چه زودتر از وی طلاق بگیرد.
تلاشهای پدر و مادر رابین برای بهتر کردن وضعیت بین این زوج هیچ فایدهای نداشت و اختلافات این زوج روز به روز بیشتر میشد. کم کم کار به جایی رسید که بین آنها درگیریهای فیزیکی نیز انجام گرفت و پس از آن بود که آقای هارولد فرانکس نیز وارد ماجرا شد.
او هرگز اجازه نمیداد که دخترش مورد چنین ظلمی واقع شود و از شوهرش کتک بخورد به همین خاطر به محض فهمیدن ماجرا آقای فرانکس موافقت کرد که دخترش از مارتین طلاق بگیرد. موافقت کردن آقای فرانکس به معنی آن بود که رابین میتواند آزادانه و با حمایت پدر و مادرش از شوهر زورگویش جدا شود و دیگر لازم نیست که آنها را به خاطر جدا شدن از شوهرش توجیه کند. از سوی دیگر مارتین که میدید بالاخره همسرش توانسته است رضایت پدر و مادرش را نیز جلب کند تا از شوهرش طلاق بگیرد تمام راهها را به روی خود بسته دید.
او تصور میکرد رابین هرگز نمیتواند پدر و مادرش را راضی به طلاق گرفتن کند اما کتک کاری میان آنها بالاخره باعث شده بود که تصمیم این مادر و پدر که صلاح فرزندشان را میخواستند عوض شود و اجازه جدایی رابین از شوهرش را صادر کردند. مارتین بلافاصله زمانی که متوجه شد، رابین قصد دارد به همراه پدرش برای جمع کردن وسایلش به خانه بازگردد تصمیم گرفت تکلیفش را با همسرش یکسره کند. او به هیچ عنوان دلش نمیخواست همسرش را طلاق بدهد و نمیتوانست تصور کند که تنها به خاطر دعواها و بهانهگیریهای کوچکی که طی مدتها توسط او صورت گرفته بود ناگهان زندگیش را از دست داده است.
رابین به راحتی میتوانست از مارتین جدا شود و با بنیه مالی خوبی که داشت برای خودش زندگی خوبی مهیا کند. واقعیت این بود که وضعیت مالی رابین از شوهرش خیلی بهتر بود و زندگی آنها با پولهایی که رابین از کار کردن در یک شرکت خصوصی به عنوان حسابدار در میآورد، میگذشت. بالاخره روز حادثه فرا رسید. رابین که میدانست شوهرش بشدت از وی عصبانی است با پدرش به منزل برگشت تا لباسهایش را جمع کند و چند روز دیگر در دادگاه برای جدا شدن از شوهرش حاضر شود. مارتین تمامی فکرهایش را کرده بود و نقشهای برای این دختر و پدرش طراحی کرد. به محض ورود رابین و پدرش به منزل، مارتین شروع به فحاشی کرد او بشدت بدرفتاری میکرد و آنها را تهدید میکرد که اگر رابین منزل را ترک کند مطمئنا بلایی به سرش خواهد آمد.
آقای هارولد بدون توجه به تهدیدها به دخترش دستور داد تا لباسهایش را جمع کند اما ناگهان مارتین با حرکتی بسیار عجولانه با اسلحهای که از قبل تهیه کرده بود به سوی این دختر و پدر شلیک کرد و آنها را از پای درآورد. او سپس بلافاصله به مکزیک یعنی زادگاه دوران بچگیاش بازگشت تا این که پس از متوجه شدن پلیس از ماجرا، بالاخره دستگیر و به اتهام قتل دادگاهی شد. جالب این که با وجود جنایت بزرگی که مارتین مرتکب شده بود چون در مکزیک و به عنوان یک مکزیکی محاکمه شد تنها حکم 40 سال حبس بدون عفو برای وی صادر شد و او 40 سال دیگر میتواند آزادانه زندگی کند.
| | | | | | |
|
 |
تحليل |
 |
 |
:: اقتصادی :: |
 |
|
:: فناوری اطلاعات :: |
 |
|
:: روی خط جوانی :: |
 |
|
:: ورزش :: |
 |
|
:: فرهنگ و هنر :: |
 |
|
:: حوادث :: |
 |
|
|
 |
 |
|
 |
|
|