 |
توصيه روز |
 |
 |
:: بازار کامپيوتر :: |
 |
|
:: نکته آموزشی :: |
 |
|
|
 |
 |
|
 |
|
|
|
عذاب وجدان ،قاتل لیلا را به آگاهی برد
|
| | |
 | مرد شکاکی که پس از به قتل رساندن همسرش در ارومیه به تهران گریخته بود یکسال پس از این جنایت خود را تسلیم پلیس کرد. | مرد شکاکی که پس از به قتل رساندن همسرش در ارومیه به تهران گریخته بود یکسال پس از این جنایت خود را تسلیم پلیس کرد.
به گزارش خبرنگار ما، این مرد که حبیب نام دارد نیمه شب 8 تیرماه سال 83 همسر 24 سالهاش را که لیلا نام داشت به قتل رساند و پس از آن به تهران گریخت. او که ادعا میکند لیلا را به خاطر رابطه پنهانیاش با مرد همسایه به قتل رسانده است یکسال پس از این جنایت به خاطر عذاب وجدان به کلانتری 117 جوادیه مراجعه کرد و تسلیم پلیس شد.
این قاتل 35 ساله صبح دیروز وقتی مقابل بازپرس شعبه 7 دادسرای جنایی تهران قرار گرفت گفت: 2 سال ونیم از ازدواج من و لیلا میگذشت که متوجه شدم او با مرد همسایه رابطه پنهانی دارد. من در روستای توپراق قلعه شهرستان ارومیه دامداری داشتم و وضع مالیام خوب بود برای همین هرچه لیلا میخواست برایش تهیه میکردم و نمیگذاشتم او در زندگی کمبود داشته باشد.
حبیب ادامه داد: لیلا از آشنایان یکی از کارگران من بود و به واسطه کارگرم با او ازدواج کردم پس از ازدواج خانهای در خیابان ابوذر خریدم و همراه لیلا به آنجا نقل مکان کردم زندگی ما به خوبی و خوشی میگذشت و من صبحها به دامداری میرفتم و بعدازظهرها را در خانه بودم تا این که متوجه رابطه همسرم با مرد همسایه شدم. چندین بار به لیلا تذکر دادم و او هم رابطهاش با مرد همسایه را انکار میکرد ولی مدتی بعد وقتی از این رابطه مطمئن شدم از لیلا توضیح خواستم و اوگفت که به خاطر مهربانیهای مرد همسایه تن به این رابطه داده است.
حبیب گفت: همان شب، در حالی که من بشدت عصبانی بودم و زندگیام را بر باد رفته میدیدم منتظر ماندم تا لیلا بخوابد و وقتی او در خواب بود با دستانم خفهاش کردم پس از آن هم با چاقو یک ضربه به شکمش زدم و به تهران گریختم. وقتی وارد این شهر شدم مدتی را به دنبال کار گشتم و به عنوان کارگر ساختمانی مشغول به کار شدم. ولی هر شب لیلا را در خواب میدیدم و که من هجوم میآورد.
هرچه سعی کردم این ماجرا را فراموش کنم تا وقتی آبها از آسیاب افتاد به ارومیه برگردم فایدهای نداشت و فکر و خیال لیلا همیشه آزارم میداد تا این که تصمیم گرفتم تسلیم پلیس شدم و خودم را در اختیار قانون قراردهم.
بنابراین به کلانتری 117 رفتم و خودم را تسلیم کردم.
پس از اظهارات حبیب،بازپرس حسینی دستور بازداشت او را صادر کرد و این مرد برای انجام تحقیقات پلیسی در اختیار اداره آگاهی قرار گرفت.
| | | | | | | | |
|
 |
تحليل |
 |
 |
:: اقتصادی :: |
 |
|
:: فناوری اطلاعات :: |
 |
|
:: روی خط جوانی :: |
 |
|
:: ورزش :: |
 |
|
:: فرهنگ و هنر :: |
 |
|
:: حوادث :: |
 |
|
|
 |
 |
|
 |
|
|