|
توصيه روز |
|
|
:: بازار کامپيوتر :: |
|
|
:: نکته آموزشی :: |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
هموطن , سه شنبه 22 شهريور 1384 |
|
حرفهایی که می گویی مناسب حالیه نیست |
| | |
| سنه 1313 از سامرا وارد طهران شدم، ناصرالدین شاه گمان کرده بود که غفران ماب میرزایی شیرازی، اعلی الله مقامه، مرا برای بر هم زدن وضع به طهران فرستاده، خبر ورود من به کرمانشاه که رسید، ناصرالدین شاه خبر شد. | یادداشتهای سیدمحمد طباطبایی از انقلاب مشروطیت ایران-سنه 1313 از سامرا وارد طهران شدم، ناصرالدین شاه گمان کرده بود که غفران ماب میرزایی شیرازی، اعلی الله مقامه، مرا برای بر هم زدن وضع به طهران فرستاده، خبر ورود من به کرمانشاه که رسید، ناصرالدین شاه خبر شد. به رجال دولت گفت فلانی را هر چه ممکن است بدهید برگردد. اعتنا نکرده رو به طهران حرکت کردم. به حضرت عبدالعظیم که وارد شدم، نایب السلطنه به شاه گفت: فلان کس وارد طهران میشود، تشریفاتی لازم است. جواب داد که هیچ لازم نیست.
وارد طهران شدم، از جانب دولت ابدا تشریفاتی نبود، ولی مردم زیاد احترام کردند، مکرر شاه مرا خواست، ممکن نشد حضور بروم. این مطلب بیشتر خیال او را مشوش کرد. میرزاعلی اصغرخان که آن وقت صدراعظم بود به من پیغام داد که فلان روز شاه تو را احضار کرده است و باید بیایی و من دیگر عذری باقی نمانده بود که بیاورم. ناچار رفتم. اول ملاقات زیاد سنگین سلوک کرد، ولی پس از صحبت زیاد ملایم بلکه خیلی خوشحال شد.
غرض تا زنده بود زیاد اظهار دوستی میکرد. ولی غالبا گلهمند بود، بلکه هفته نمی گذشت که به توسط مشیرخلوت پیغام ندهد که حرفهایی که بر منبر میگویی مناسب حالت حالیه ممکن نیست، مشروطه برای ایران فعلا مناسب نیست. چون بر منبر و غیره بعضی سخنها که بوی مطلب از آن استشمام میشد میگفتم.
غرض تا زنده بود مبتلا به کشمکشها بودم تا کشته شد. نوبت به مظفرالدین شاه رسید. پادشاه رقیق القلب کم مدرکی بود. آنچه کردیم در دوره او بود. خداوند تعالی بیامرزدش.
| | | | | | | | |
|
|
تحليل |
|
|
:: اقتصادی :: |
|
|
:: فناوری اطلاعات :: |
|
|
:: روی خط جوانی :: |
|
|
:: ورزش :: |
|
|
:: فرهنگ و هنر :: |
|
|
:: حوادث :: |
|
|
|
|
|
|
|
|
|